اگر قصد دارید انیمه My hero academia رو ببینید این پست رو نخونید، براتون اسپویل نشه...
جزو معدود انیمههاییه که عاشق تک به تک کاراکترهاشم حتی گروههای خلافکارش، حتی شاید بعضی از خلافکارهاش برای من دوست داشتنیتر از بعضی از قهرمانهاش باشن! به طور مثال درسته که من عاشق شوتو هستم و شوتو یه پسر مهربون از یه خانواده قهرمانه ولی خب متقابلا قلبم برای دابی هم میتپه با اینکه عضو خلافکار خانواده است ولی خب بهش کاملا حق میدم و ازش تعجب نمیکنم... حقیقتا با اون بابای به درد نخورش حق داره و اینکه دابی یه خلافکار شده اصلا چیز عجیبی نیست چون باباش شاید قهرمان شماره ۲ باشه ولی توی پدر بودن واقعا آدم مزخرفیه و خدا نصیب گرگ بیابون نکنه و حقیقتا چه فایده داره تو قهرمان مردم باشی ولی برای بچه خودت یه هیولا؟
یکی از جذابیتهای این انیمه کم نیاوردنهای میدوریا، شوتو و باکوگو توی شرایط سخته، اینکه چطوری میدوریا انقدر خواست و تلاش کرد تا از یه آدم معمولی تبدیل شد به این قهرمان خفنی که هستش و در این حین هیچ وقت مهربونیش یادش نرفت و یکی عین قهرمان شماره ۲ نشد و انقدر مهربون و خوب بود که تونست ذات مهربون شوتو رو هم بیدار کنه و کمک کنه دست از کینه و لجبازی برداره و بشه بهترین ورژن خودش و یا باکوگو که با وجود اخلاق تندش و بددهن بودنش همیشه میدونی میتونی روش حساب کنی و رفیق خوبیه هر چند اگه نشون نده. اگه بگم به رابطه بین این ۳ نفر حسودیم میشه دروغ نگفتم! عمیقا نیاز به یه رفاقت از جنس رفاقت این سه تا دارم که با وجود تفاوتهای زیاد و حتی اختلافات اولیه بتونیم دوستای خوبی برای هم باشیم، دوستایی که در عین رفاقت بینمون یه رقابت سالم باشه و باعث شه رشد کنیم.