جانیمسانღ

سن منیم جانیمسان

قدیما می‌گفتیم که زمستون خدا سرده دمش گرم! الان باید گفت بهار خدا سرده دمش خیلی گرم!

۲ ۴
امروز خیلی شاد و شنگول و خجسته! و یک چیزی خل صبح ساعت هفت بیدار شدم برای خودم چای دم کردم آهنگ گذاشتم قر دادم و توی گروه دانشگاه با انرژی مدل گویندگان رادیوی صبح پیام فرستادم و به قول استاد رپ رادیو سلولی شدم باز و کم کم هم حاضر شدم و رفتم دانشگاه و باید بگم خدایا شکرت که اساتید باحالی داریم که عین سرمایی تو کارتون مدرسه موش‌ها می‌مونن به همون اندازه سرمایی! شما فرض کنید من فقط و فقط مانتو تنم بود با یه لایه بسیار نازک تاپ زیرش و تمام مسیر تا دانشگاه هم پنجره رو داده بودم پایین و داشتم آواز میخوندم چندتا از پسرها بلوز آستین کوتاه پوشیده بودن و هیچ کدوم سردمون نبود بعد اون وقت استادمون انقدر سردش بود از سرما دندون‌هاش می‌خورد بهم! میتونم بگم واقعا مردم براش خصوصا وقتی عین یه بچه شد یهو و گفت آخه خیلی سرده چطوری من بهتون درس بدم! بعدم داشت ایده میداد ورزش کنیم گرم شیم خب آخه استاد انقدر بامزه میشه؟ یک استاد تازه کار و جوان و خل و چلم نیستا ولی خب عین استاد استندآپ کمدی باحال و شوخه یعنی گاهی یه حرکتایی میزنه که میخوام بمیرم براش با وجود حدود چهل و اندی سال سن کودک درونش انقدر زنده و سرحاله که نگو و نپرس (جهت رفع ابهام برخی منحرفین دیگه نگم مثلا فلانی! ایشون یک استاد خانم هستن حرف در نیارید برام!) خلاصه که انقدر از دستش خندیدم که خدا میدونه ولی خب یه جورایی هم حق داشت آخه منم بعد یک ساعت داشت کم کم سردم میشد و یک کشفی کردیم توی کلاس سردتر از بیرون بود! پیدا کنید پرتقال فروش را!

دوست عجب امنیت خوبیست ولی من از شما ملت شریف ایران می‌پرسم شما میدونید بعضی از ما ایرانی‌ها دقیقا چه مرگمونه؟ اصلا چه خبرمونه؟ چرا قیمه‌ها رو ریختیم تو ماست‌ها؟!

۲ ۸
فکر کنم طولانی‌ترین عنوان پست رو توی تاریخ وبلاگ نویسیم همین الان نوشتم! جریان از این قراره که من یه دختر چادری هستم تارزان غیرتی و تقریباً صد در صد دوستای صمیمی و اونایی که لایق کلمه بهترین دوست فلان و بیسارم هستن از جمله لی لی پوت که بهترین و قدیمی ترین دوست زندگیمه یا مثلا شیخ با کرامت عزیزم که بهترین و عزیزترین و با معرفت‌ترین دوست از اکیپ خاصیه و یا مثلا داش غیرت که بهترین دوست دانشگاهمه و انقدری خوب هست که شاید یه روزی با لی لی پوت بتونه رقابت کنه توی بهترین دوست کل عمرم بودن یا از پسرها فلان پسر بلاگر که عکسی که براش گذاشتم شازده کوچولو هستش و به اسم بهترین رفیق وبلاگی ذخیره شده و انصافا هم بهترین و قابل اعتمادترین و البته قابل اتکاترین رفیق بین کل بیانی‌هایی هست که توی بیان باهاشون آشنا شدم بیانی میگم چون حساب رفقای بلاگفام جداست اصلا دوست بلاگر نمیدونم‌شون اونا جان منن بخصوص بیگ بلاگر که هم خودش هم همسرش خیلی با روی گشاده از من پذیرایی کردن و یا شب‌هایی که همسر گرامیش شیفت بود و من بخاطر اسمشو نبر ناراحت بودم و تا صبح بیگ بلاگر پیشم بود نذاشت غصه بخورم یا بانوی عزیزم که عین یه مادر همیشه دلسوزم بود و خب واقعا حساب‌شون جداست برام اعضای خانواده‌ان نه دوست مجازی خب داشتم میگفتم تقریبا تمام اونایی که میگم بهترین دوست من هستن اگر پسر نباشن یقینا یه دختر هستن که اعتقادی به حجاب و فلان ندارن... بعد دیروز با دو تا از دوستای خیلی خوبم رفتیم بیرون و تا رسیدیم به پارک یکی به من بابت حجابم تیکه انداخت که تو پارک چه میکنی برو نماز و قرآنت رو بخون که خب شانس آورد که دیر فهمیدم و پیر هم بود و گرنه یه جوابی میدادم تا خونه با سرعت نور بدوه بعد یکم جلوتر به بی حجابی گیر دادن خب لعنتیا چرااا؟ فازتون چیه؟ چه مرگتون شده؟ چرا به همه چیز کار دارید؟
واقعا گاهی از دست این مردمی که توی موضوع حجاب فضولی میکنن عصبی میشم که پتانسیلش رو دارم بزنم گردنشون رو قطع کنم...
اول عنوان شروع یه نوشته است که ظاهرا حسین پناهی نوشته و فکر کنم همه هم شنیده باشنش... 
دیگه همین باید نق میزدم خالی میشدم!

دوست دارم روی بعضی افراد بالا بیارم

۲ ۱۱
کلی نوشتم از خودم از اون ولی حوصله نصیحت نداشتم پس فقط بدونین آدم میتونه در حد جنون عاشق باشه ولی دلش بخواد روی معشوق استفراغ کنه!

تا دیروز اسقف روسیه، کیریل یکم قوی‌ترین قهرمانم بود ولی الان رو کردم به یکی از خدایان یونان پوزئیدون

۲ ۴
یادم نیست درباره بازی empires and puzzles چیزی گفتم یا نه ولی اگر نگفتم که باید بدانید و آگاه باشید که این قهرمانان عنوان مربوط به همین بازی هستن و خب جونم براتون بگه که مدل بازی از اسمش هم مشخصه یک جور پازل از این مدل‌هایی که باید حداقل سه تا باشه تا حذف بشه اینجا جای حذف شدن عین توپی که میزنی زمین هوا میره میرن هوا سمت دشمنانت توی بازی که این دشمنان گرامی میتونه یک بازیکن دیگه یا خود گیم باشه و برای اینکه بتونی توش پیشرفت کنی و بیشتر پازل بازی کنی باید سعی کنی قهرمان به دست بیاری حالا با جمع کردن الماس یا وقتی سرزمین آتلانتیس برات باز شد و شروع کردی به بازی توی سرزمین آتلانتیس با جمع کردن سکه‌های آتلانتیس و خب من تقریبا یک سالی هست که بازی میکنم و اولین قهرمان قوی و نیرومندی که بهم داد کیریل اول اسقف روسیه بود که میتونست به زخمی‌ها جون بده و علاوه بر این میتونست خودشم درمان کنه و باحال‌ترش اینکه به همه قهرمانای تیمت قدرت حمله و سپر دفاعی قوی میداد تا بتونن بهتر عمل کنن بعد از اون قهرمان‌های دیگه‌ای هم به دست آوردم که خب قوی بودن البته نه به این پرکاربردی مثلا میتونستن به سه تا قهرمان حریف ضربه بزنن و البته سپر دفاعیش رو هم ضعیف کنن که خودت میتونستی انتخاب کنی کدوم سه تا رو بزنه (سه تاشون باید کنار هم باشن) یا مثلا قهرمانی که ضربه قوی‌ای به تمام قهرمان‌های رو به رو میزد بعد هر کدوم این قهرمان‌ها یک رنگی دارن زرد، قرمز، سبز، آبی و بنفش بعد من قهرمان زردم توی این یک سال ضعیف مونده بود و بازی بهم یک قهرمان چهار ستاره یا پنج ستاره نمیداد تا اینکه امروز یکهویی تحت یک حرکت جذاب بهم یک عدد پوزئیدون داد و دست دست پنج ستاره‌ هم هست لعنتی کلی هم باحاله میتونه به انتخاب خودت یکی رو بزنه له و لورده کنه و تا سه تا حمله خودت بهت این امکان رو میده که اگه دشمنت بهت ضربه زد ضربه‌اش مطلقا اثر نکنه خلاصه که خیلی خفن خوشحالم کرد یهو بعدم که چون تمام قهرمان‌های بازی شخصیت‌های اسطوره‌ای هستن یا آدمایی که به هر دلیلی خفنن میخوام به مرور بشینم در مورد تک تک اونا بخونم و براتون بگم فعلا درباره این اسقف روسیه چیزی بیشتر از همون دو خط توی ویکی پدیا پیدا نکردم که بگم اما پوزئیدون مهم‌ترین خدای یونانه ظاهرا و سیل اخیر هم زیر سر همینه از نظر یونانی‌های باستان چون در اصل میگن سرور و یا شوهر زمینه طبق گفته‌های ویکی پدیا خیلی هم هوس بازه لعنتی خلاصه بخونید درباره اش جالبه 
(الان ذوق داشتم درباره این موضوع بگم ولی وقتم کمه پس نمیشه خودم از پوزئیدون بگم ولی قول میدم درباره بقیه به زبون خودم بیام بنویسم)

ان ‌شاء الله خان هفتمم به سلامت سپری کنید و به بهار برسید

۲ ۱
چهارشنبه سوری‌تون مبارک فقط مراقب باشید کوفت خودتون و بقیه نکنید...
من که تو برنامه دارم فقط و فقط فیلم ببینم و پیتزای پپرونی با نون سبوس دار بخورم (یک عدد نان سبوس دار سه نان برداشته دو ورقه پپرونی قرار داده یک یا دو زیتون برداشته خرد کرده بر روی پپرونی ریخته پنیر پیتزا را برداشته رنده کرده بر روی پپرونی ریخته دقت نموده گوشه‌های پپرونی رو هم بگیره که جمع نشه سپس ۵ دقیقه در فر یا ۴ دقیقه در ماکرویو گذاشته و پس از تغییر رنگ پنیر پیتزا با نون حاضره خوردن کرداهه!) این واسه وقتاییه که دلم پیتزا میخواد ولی رژیمم البته بیشتر حس لقمه پپرونی و زیتون میده ولی خوشمزه است.
رشته پلو رو باید امروز ظهر میخوردیم یا شب باید بخوریم؟! ما گذاشتیم شب بخوریم ولی حسی در من میگه باید ناهار میخوردیم.
خلاصه امیدوارم چهارشنبه سوری رو به سلامت سپری کنید و به استقبال سال علوی برید و سال‌تون رو با روز پدر شروع کنید انقدر هم عکس از باباهاتون نکنید تو چشم و چال ملت باشه باباتون خوبه عشقه جای ادا اطوار و پز و نمایش برید دستش رو ببوسید نه اینکه بیاید عکس بذارید بابام فلان و بیسار دل اونی که باباش بده یا باباش فوت شده رو بسوزونید یکم انسان باشیم و این صوبتا (میدونین که خودم بابام ته بابای خفنه واسه خودم نمیگم)
به نظرتون به اساتید و اینا تبریک عید بگم؟ شماره اینا رو دارم: فشارخونیان، بلبل، آنجلا، اونی که داره مامان میشه (قربون خودش و نی نیش برم من آخه) و خمینی و همسر! مهران مدیری هم دارم ولی خب این یه مورد رو اصلا دوست ندارم دیگه بهش سلام کنم حتی!
به جز اینا ایمیل استاد استندآپ کمدی و ایمیل پرنسسم دارم که عشقای منن حالا به نظرتون به این چند تن و از همه مهم‌تر مسئول مهربون و جذاب آموزش تبریک بگم یا که نگم؟

سیزده کیلو آجیل

۲ ۶
۰. یه جا خوندم که تقاضای آجیل ۹۵ درصد کم شده و اگه تا پنج فروردین آجیل نخریم کلی آجیل از درجه یک به درجه دو و سه تنزل پیدا میکنه و این یعنی کلی ضرر ولی خب حق‌شونه دلم خنک شد اصلا!
۱. عاشقی رو با ما تجربه کنید! دلم برای اونی که نباید تنگ بشه تنگ شد بعد از چند روز درگیری باز شماره‌اش رو به اسم عنتر سیو کردم عکسش رو دیدم لجم گرفت میخواستم بکشمش ولی خب خاطرات خوب نمیذاره...
۲. میشه دعا کنید بتونم واقعی شاد باشم؟ من واقعا هنوز اون آدمو دوست دارم با اینکه کاملا از دست دادمش...
۳. از سر بیکاری نشستم خاطرات خون آشام میبینم مجددا یه خون آشامم دوستمون نداره
۴. دیروز دستمو بریدم خونش بند نمیومد بعد کشف شد چای سرد شده بند آورنده خونه تازه زخمم میبنده اگه از پماد زخم بستر استفاده کردین باید بگم مثل همونه
۵. سال نو پیشاپیش مبارک...

فکر کنم هیچی نمیدونسته همینجوری ده بیست سه پونزده گفته و رفته جلو

۲ ۸
چقدر چارت درسی ما مسخره است خدایی! یعنی دوست دارم سرمو بکوبم تو دیوار! برای یک درسی مثل فیزیولوژی گیاهی اومدن پیش نیاز گذاشتن مبانی گیاهی در صورتی که باید بیوشیمی متابولیسم باشه بعد برای میکروب شناسی کلا پیش نیاز نذاشتن که باید بیوشیمی ساختار باشه تا ما سر فیزیولوژی گاو نریم سرکلاس گاوتر بیایم بیرون یا سر میکروب ما فکر نکنیم اوووه خدای من عجب چیزهای خفن و پیچیده‌ای همه‌اش هم که حفظیه و نق بزنیم که چرا ما باید اسم N-استیل گلوکزامین رو حفظ کنیم در صورتی که اگه بیوشیمی خونده بودیم میدونستم این یک ترکیب فضایی ترسناک با یه اسم ترسناک نیست همون گلوکز عزیز دله که حالا آمین دار شده بعدم یه استیل چسبیده بهش دیگه از مورامیک اسید و ... نگم که همه شون به همین سادگین و ما ترم پیش با چشمای اشکی حفظش کردیم هیچکسم نگفت بابا جان حفظ کردن نداره که اینه ...
خلاصه به روح اونی که چارت ما رو تدوین کرده صلوات!...

هی گفتن بیوشیمی سخته ولی یه فرشته اومد گفت بی بی دی بابی دی بو و آسونش کرد

۲ ۱۳
من قبل از این که بیوشیمی بگیرم خیلی میترسیدم چون خیلی از خرخون‌ها هم میگفتن درس سخته و نچسبیه ولی خب من عاشقش شدم این برمیگرده به علاقه ام به شیمی و یک استاد خیلی خوب و جذاب انقدر جذاب که باعث شده به این فکر کنم بیوشیمی چقدر زیباست و بخوام برم برای فوق بیوشیمی بخونم ولی هنوز اون بخش زیست دوستم میگه نه نه زیست بخون بازم توش بازم بیوشیمی هست 
خلاصه که دو سال وقت دارم که تصمیم بگیرم بیوشیمی بخونم و یا همین زیست سلولی و مولکولی‌ رو

سه تفنگدار فراری یا من، داش غیرت و لیلا!

۲ ۳
هفته پیش دومین جلسه کلاسی بود که استاد رپ که جدیدا شده آنخ ماهو البته به سبب سیاس بودن نه شخصیت منفی یا چاقی و کچلی که اتفاقا یک لاغر مو قشنگه! البته که من مدل موشو دوست ندارم و بهشم گفتم ولی خب گفتم که کچل نیست.
جلسه پیش استاد ما رو گروه بندی کرد بعد دیدیم که شت لعنتی این استاد رپ داره میگه نه استاد پسرا با هم نه و فلان و یه ترم دویی خیلی خیلی رو مخ رو انداخت گردن ما و تمام.
این جلسه داش غیرت رفت به استاد گفت میشه تایم‌مون رو عوض کنیم و استادم خیلی شیک گفت بله ده و نیم بیاید مام شاد و خندان رفتیم سرجامون و بعد داش غیرت به لیلا گفت که ما داریم میریم تایم ۱۰:۳۰ و با ترم دوییه بهت خوش بگذره بعد لیلا اولش دچار بحران شد گفت شوخی میکنی بعد داش غیرت برگشته میگه خب میخوای تو هم با ما بیا بعد لیلا از اون جایی که شوک حاصله خیلی زیاد بود و هفت و نیم صبحم بود مغزش ارور داده میگه کجا؟ میخواستم بگم مهمونی عمو شجاع خلاصه تهش خیلی مظلوم گفت منم میام خلاصه که شدیم سه تفنگدار فراری!
نکته این متن اینه که لیلا پسره و خودش باعث شده ما تو واقعیتم میگیم لیلا!

اومده میگه من استادتونم، وجدانا تو استاد مایی؟!

۲ ۳
استاد یکی از دروس آز عوض شده بعد انقدر کوچولو و بامزه است که من عمرا به ذهنم می‌رسید استاد باشه تهش میگفتم دانشجوی ترم ۶ باشه خلاصه که خیلی گوگولیه بعد این گوگولی جان امروز گفت وقتی کارشناسی بوده استادش همین استاد استندآپ کمدی بوده و خب باعث شد تصمیم بگیرم هفته دیگه دوشنبه برم از اوشون بابت تربیت چنین استاد گوگولی‌ای تشکر کنم!

اساتید جذاب

۲
امروز با سه تا استاد خیلی باحال کلاس داشتم اولش با یه بابابزرگ مهربون و باحال و دوست داشتنی که آدم دوست داره بغلش کنه بعدش با یک فرد جهش یافته که بهم کوبیده شده‌ی همسر امام خمینی و خود امام خمینیه! آخه جلسه پیش برگشت گفت من خمینیم بعد ما دچار اشتباه شدیم فکر کردیم میگیم که میگه من آیت الله خمینیم نگو که میگه من اهل خمین هستم خب خواهر من درست بگو بعد توی اسم و فامیلش هم اسم همسر آیت الله خمینی هست خلاصه که من بهش میگم آیت الله خمینی و همسر یعنی امروز سرکلاس پی بردم بعد خیلی خیلی استاد باحالیه‌ها بعد دانش خانواده هم میگه فقط می‌خندیم یعنی از خنده پخش و پلاییم کف زمین اصلا یه وضعیتی
بعدش با خدایگان ابهت کلاس داریم جلسه اول ما رفتیم ته ته کلاس که بخوابیم بعد وقتی که وارد شد من و تارزان غیرتی گفتیم یا برگام ولی برخلاف قیافه با ابهتش بسیار مهربونه فقط درسش خسته کننده است چون برای ما جذاب نیست بعد من و تارزان میریم ته فقط می‌خندیم البته امروز به من گفت میتونی نیای ولی خب من دلم نمیاد تارزان تنهایی عذاب بکشه...
و اینکه خدایگان آمون رحم کرد که امروز استاد اولی گفت آزمایش با اسید قوی رو من انجام میدم آزمایش با اسید استیک یا همون سرکه رو شما انجام بدین چون که دیدم حسش نیست دستکش دستم کنم و یک سی سی سرکه هم ریخت رو دستم انقدرم غلیظ بود لعنتی همونشم دستمو سوزوند! تهشم آزمایش‌مون خراب شد.

و امـــــــــــــــــــا رو نمایی! (لینک اصلاح شد)

۲
خب خب بالاخره درستش کردم پست اول هم نوشتم حالا سعی میکنم بعدیا بهتر باشه این اولیش بود یکم سخت بود واقعا

درباره من
نه پی زمر و قمارم نه پی خمر و عقارم
نه خمیرم نه خمارم نه چنینم نه چنانم

من اگر مست و خرابم نه چو تو مست شرابم
نه ز خاکم نه ز آبم نه از این اهل زمانم

"مولانا"

+

سه ﺑﯿﺖ ، ﺳﻪ ﻧﮕﺎﻩ ، ﺳﻪ ﺑﺮﺩﺍﺷﺖ

▪️ﻣﻮﺳﯽ ‏(ﻉ) ﺧﻄﺎﺏ ﺑﻪ ﺧﺪﺍﻭﻧﺪ ﺩﺭ ﮐﻮﻩ ﻃﻮﺭ:
ﺍَﺭَﻧﯽ ‏(ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺑﻪ ﻣﻦ ﻧﺸﺎﻥ ﺑﺪﻩ)
▪️ﺧﺪﺍﻭﻧﺪ: ﻟﻦ ﺗَﺮﺍﻧﯽ ‏(ﻫﺮﮔﺰ ﻣﺮﺍ ﻧﺨﻮﺍﻫﯽ ﺩﯾﺪ)

▪️ﺑﺮﺩﺍﺷﺖ عاقلانه:
ﭼﻮ ﺭﺳﯽ ﺑﻪ ﮐﻮﻩ ﺳﯿﻨﺎ ﺍﺭﻧﯽ ﻣﮕﻮ ﻭ ﺑﮕﺬﺭ
ﮐﻪ ﻧﯿﺮﺯﺩ ﺍﯾﻦ ﺗﻤﻨﺎ ﺑﻪ ﺟﻮﺍﺏ ﻟﻦ ﺗﺮﺍﻧﯽ

▪️ﺑﺮﺩﺍﺷﺖ عاشقانه:
ﭼﻮ ﺭﺳﯽ ﺑﻪ ﻃﻮﺭ ﺳﯿﻨﺎ ﺍﺭﻧﯽ ﺑﮕﻮ ﻭ ﺑﮕﺬﺭ
ﺗﻮ ﺻﺪﺍﯼ ﺩﻭﺳﺖ ﺑﺸﻨﻮ، ﻧﻪ ﺟﻮﺍﺏ ﻟﻦ ﺗﺮﺍﻧﯽ

▪️ﺑﺮﺩﺍﺷﺖ عارفانه:
ﺍﺭﻧﯽ ﮐﺴﯽ ﺑﮕﻮﯾﺪ ﮐﻪ ﺗﺮﺍ ﻧﺪﯾﺪﻩ ﺑﺎﺷﺪ
ﺗﻮ ﮐﻪ ﺑﺎ ﻣﻨﯽ ﻫﻤﯿﺸﻪ، ﭼﻪ ﺗﺮﯼ ﭼﻪ ﻟﻦ ﺗﺮﺍﻧﯽ
تگ ها
آخرین مطالب
آرشیو مطالب
موضوعات
طراح قالب : عرفـــ ـــان قدرت گرفته از بلاگ بیان