پنجشنبه ۲۲ شهریور ۹۷ , ۱۹:۴۳
فکر کنم برای ترکمن بامزه شوماخر لقب بهتری باشه امروز تولد بابام بود و قرار بود من و خرمگس رو ببره کیک بخریم تا نشستیم توی ماشین خاموش کرد! گفتم هیچی دیگه عمرا بریم و برگردیم خلاصه اینکه وقتی راه افتاد دیدم نه باریکلا با اینکه تازه نشسته پشت ماشین خوب میره فقط اعتقادی به کم کردن سرعت برای رد شدن از سرعتگیر نداشت و نگم براتون من و کیک چه پروازی کردیم خدا خواست من و کیک سالم رسیدیم خرمگسم نشسته بود جلو سکته نکرد خیلی حرفه خلاصه تولد گرفتیم اما بسیار بی شور و حال! چون متولد دل درد بود محرمم که هست نمیشد آهنگ گذاشت رقصید و گرنه به من بود آهنگ میذاشتم میرقصیدم ترکمن جان دو دقیقه اون ور رو نگاه کنه اصلا!
فردا هم با تاخیر میخواهیم برای سالگرد خاله خرمگس ختم انعام بگیریم و تنها چیزی که من براش خوشحالم اینه که فردا لیلیپوت عزیزم از صبح میاد کمک ما و پیش منه