اگه کسی به من بگه مثلثات کجای زندگی نقش داره میگم اونجایی که شب میای خونه و نمودار روزت رو میکشی. بعضی روزها نمودار روزت ثابته یک خط صاف یک جورهایی نه خوبه نه بد نه اوج گرفتی نه فرود اومدی نه چیزی کسب کردی نه چیزی از دست دادی یک روزمره مسخره یکروزهایی نمودار روزت اکیدا صعودی یا اکیدا نزولیه اون روزها یا فقط کسب کردی یا فقط از دست دادی یک روزهایی از یک جایی نمودارت عوض شده صعودت شده نزول نزولت شده صعود همه اینا بخشی از زندگین اما من روزهای سینوسی و کسینوسی زندگیم رو دوست دارم روزهایی که مثل دیروز ثابت نیست صعود و نزولش جوریه که قشنگ بالا و پایین رو بارها حس میکنی
مثلا دیروز شاد بودم شاد بودم غمگین شدم غمگین شدم و حتی غمگینتر ولی تارزان غیرتی مگه میذاره من غمگین بمونم؟ شاد شدم شاد شدم و شادتر!
اگه دیروز دخترهایی رو دیدین که یکیشون ظاهر شدیدا نامرتب و مقنعه قهوهای سرش بود و میخندید و زیگزاگی میرفت انگاری مسته من بودم و اون یکی که سعی داشت بخندونه و نذاره اون یکی بیفته تارزان غیرتی که وقتی بهش پیام دادم بدون چون و چرا خسته و گرسنه خودشو رسوند کنارم... دیروز توی اوج غم خوشبختی واقعی رو لمس کردم مگه خوشبختی واقعی چیزی جز داشتن دوست معرکه است؟
مرسی که زندگیم رو شیرین میکنی دوست مهربون و جذابم الهی که بمونی برام...