جانیمسانღ

سن منیم جانیمسان

یک کیلو آجیل

۲ ۱۷
۰. صرفا جهت شادی یک نفر که از این پست‌های از هر جا سخنی خوشش میاد.
۱. دو روز پیش دیدم از اینستاگرام برام یک اعلان اومده با این مضمون که فلانی شما را دنبال کرد بعد اسمی که نوشته بود برام آشنا میزد ولی شک داشتم خودش باشه رفتم توی صفحه‌اش دیدم عکسی از خودش نیست اما یقینا بلاگر بوده یا هست چون از جانب یکی از رادیویی‌های عشق (به عقیده من خوش صداترین رادیوبلاگی) پیدام کرده البته ممکنم هست جور دیگه باشه ولی خب این یک نفر دوست مشترک محسوب میشه و نوشته بود فلانی هم دنبالش کرده دیگه چون فرد مورد نظر منم بلاگر بود ترسان لرزان بهش پیام دادم که سلام ببخشید شما نویسنده این وب هستین؟ و لینک وب هم گذاشتم زیرش بعد دید پیام دادم ولی جوابی نداد منم گفتم لابد نیست دیروز بعد یک روز سکوت گفت بله. اون لحظه بهم هر خبر دیگه‌ای می‌دادن انقدر خوشحال نمی‌شدم خلاصه که کاری به کارش هم ندارم همین که از حالت یک فرد غیب شده پیدا شد خوشحالم چون این شخص برای من یادآور چیزهای خوبی بوده و هست حتی یک پوشه دارم چیزهایی که از وبلاگش دانلود کردم که خب همگی آهنگ هستن بگذریم که آلزایمر داره یادش نبود درست مثل دو سال پیش باز دو سال پیش جوان‌تر بود یادش اومد ولی این بار نه! اما خوشحالم که میشه گاهی جویای احوالش بشم. خودش یادش نیست من که یادم هست چقدر حرصش دادم چقدر خوب بود.
۲. بهش میگم رفتی پیش خانواده‌ات هر چی گفتن سکوت کن باز عذاب وجدان نگیری بیا به خودم بد و بیراه بگو بهتره حالا قبول کرده تا ببینیم چی میشه
۳. بالاخره بعد از رایزنی‌های میم.دال که تو فلان و بیسار خوردی کله پاچه می‌خوری بعد میگی سیرابی بدمزه است و زشت و فلان و نمی‌خوری بخور بابا خوشمزه است دل به دریا زده ابتدا کمی از آب سیرابی و سپس از سیرابی و شیردان و هزارلا و رگ تست کردم دیدم نه بدم نیست خیلی فقط نگاری بود انگار یافت نشد و دقیقا سری قبلی گفتن خوشمزه‌ترین جای سیرابی نگاری هست ولی انصافا انگار پتوی گلبافت گذاشتم دهنم غیرقابل خوردن بود ولی خب میشه گفت الان دیگه غذایی نیست که نخورم.
۴. پیام داده گریه زاری شیون که من دوستت داشتم و دارم و تو هیچ وقت به من اهمیت ندادی اصلا ندیدی هستم انگار نامرئی باشم برات و چه و چه! دوست دارم از دستش از بالکن بپرم پایین!
۵. پ.الف پیام داده که یک مقاله هستش برام ویراستاری کن! به چه کسی گفت واقعا! من ادبیات تو کلاس خفن بودم درست استاد ادبیات خیلی تحویلم گرفتن درست ولی ویراستاری مقاله علمی؟ خلاصه با استرس قبول کردم و بعد دیدم نوشتی منی رامیرز بعد من یک رامیرز می‌شناسم که ورزشکار و مشهور هستش اونم اسمش منی نیست سرچ کردم منی رامیرز به چه چیزهای وحشتناکی رسیدم به دوستم میگم رفرنس مقاله چیه؟ دیدم اسم بدبخت مانی رامیرز بوده نوشته منی! دیگه کلی خندیدیم بعد خوابیدم و خواب دیدم این آقای رامیرز با چوب بیسبال دنبالم کرده! میگه به اسم من می‌خندی؟ اصلا اعصاب نداشت تو خوابم! 
درباره من
نه پی زمر و قمارم نه پی خمر و عقارم
نه خمیرم نه خمارم نه چنینم نه چنانم

من اگر مست و خرابم نه چو تو مست شرابم
نه ز خاکم نه ز آبم نه از این اهل زمانم

"مولانا"

+

سه ﺑﯿﺖ ، ﺳﻪ ﻧﮕﺎﻩ ، ﺳﻪ ﺑﺮﺩﺍﺷﺖ

▪️ﻣﻮﺳﯽ ‏(ﻉ) ﺧﻄﺎﺏ ﺑﻪ ﺧﺪﺍﻭﻧﺪ ﺩﺭ ﮐﻮﻩ ﻃﻮﺭ:
ﺍَﺭَﻧﯽ ‏(ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺑﻪ ﻣﻦ ﻧﺸﺎﻥ ﺑﺪﻩ)
▪️ﺧﺪﺍﻭﻧﺪ: ﻟﻦ ﺗَﺮﺍﻧﯽ ‏(ﻫﺮﮔﺰ ﻣﺮﺍ ﻧﺨﻮﺍﻫﯽ ﺩﯾﺪ)

▪️ﺑﺮﺩﺍﺷﺖ عاقلانه:
ﭼﻮ ﺭﺳﯽ ﺑﻪ ﮐﻮﻩ ﺳﯿﻨﺎ ﺍﺭﻧﯽ ﻣﮕﻮ ﻭ ﺑﮕﺬﺭ
ﮐﻪ ﻧﯿﺮﺯﺩ ﺍﯾﻦ ﺗﻤﻨﺎ ﺑﻪ ﺟﻮﺍﺏ ﻟﻦ ﺗﺮﺍﻧﯽ

▪️ﺑﺮﺩﺍﺷﺖ عاشقانه:
ﭼﻮ ﺭﺳﯽ ﺑﻪ ﻃﻮﺭ ﺳﯿﻨﺎ ﺍﺭﻧﯽ ﺑﮕﻮ ﻭ ﺑﮕﺬﺭ
ﺗﻮ ﺻﺪﺍﯼ ﺩﻭﺳﺖ ﺑﺸﻨﻮ، ﻧﻪ ﺟﻮﺍﺏ ﻟﻦ ﺗﺮﺍﻧﯽ

▪️ﺑﺮﺩﺍﺷﺖ عارفانه:
ﺍﺭﻧﯽ ﮐﺴﯽ ﺑﮕﻮﯾﺪ ﮐﻪ ﺗﺮﺍ ﻧﺪﯾﺪﻩ ﺑﺎﺷﺪ
ﺗﻮ ﮐﻪ ﺑﺎ ﻣﻨﯽ ﻫﻤﯿﺸﻪ، ﭼﻪ ﺗﺮﯼ ﭼﻪ ﻟﻦ ﺗﺮﺍﻧﯽ
تگ ها
آخرین مطالب
آرشیو مطالب
موضوعات
طراح قالب : عرفـــ ـــان قدرت گرفته از بلاگ بیان