جانیمسانღ

سن منیم جانیمسان

پانزده کیلو آجیل!

۲ ۱۸
۰. مرسی از آنه که یادم بود بقیه‌تون هم قهرم اصلا!!! آیکون دختر بچه لوس و اینا
۱. ما دو تا استاد آزمایشگاه داریم که بشدت با هم صمیمی هستند با اینکه اخلاق‌هاشون بسیار فرق داره یکی‌شون به ظاهر جدی و خشک و سختگیره ولی خب همیشه ته ترم بچه‌ها راحت بودن اما اون یکی تو طول ترم سخت نمیگیره ولی ته ترم همه داغون میشن یعنی تا ترم پیش اینجوری نبودها ترم ما زد ترکوندمون! اولی اخلاقش شبیه تارزان غیرتیه از دور شاید ترسناک باشه ولی در کل خیلی مهربونه و دومی به نظر گوگولی و مهربون میاد ولی عین خودم عند خباثته و خب خیلی چیزها هست که بین این دو نفر و ما دو نفر شبیه هم دیگه است و من هر سری به تارزان غیرتی میگم آینده ماست‌ها! 
اینی که شبیه منه یک امتحانی گرفت که میتونم بگم کنکور بود برای خودش بعد دید اوضاع نمره‌ها داغون شده و ۱۵ من شد ۱۹ دیگه ببینید چقدر داغون بوده اوضاع نمرات! این از اولیش!
۲. چند وقت پیش یعنی دقیقا وسط امتحانات عملیم یکی گفت دلم گرفته میای بریم مشهد؟ یکم حساب کتاب کردم دیدم من که نمیخوام بیوشیمی بخونم و نخونده بیست میشم پس بزن بریم جاتون خالی ۲۴ ام مشهد بودم.
۲-۱. متاسفانه نشد که تعداد زیادی از دوستامو ببینم اما تونستم یکی از بلاگرها رو که اندازه خواهر دوستش دارم ببینم و بسیار لذت بردم از کنارش بودن و اون کسی نیست جز ترانه‌ی عزیزم
۲-۲. چرا آب مشهد انقدر تشنگی رفع نکنه؟ چرا آب معدنی انقدر گرونه؟ آدم حس میکنه رفته اروپا!
۲-۳. وقتی رسیدم حرم به چند نفر زنگ زدم اول از همه استاد آنجل که جیگر منه بعد دیدم اااه رد داد گفت نیم ساعت دیگه زنگ بزن بنده خدا فکر کرده بود سوال درسی دارم و نمیدونست چه خبره منم میخواستم صبر کنم یهو ساعت رند ۱۱ بشه بهش زنگ بزنم ولی خب خودش چند دقیقه به یازده زنگ زد بعد وقتی فهمید چیکارش داشتم انقدر شدید ذوق کرد که دلم نیومد براش از حرم فیلم نگیرم و نفرستم در این راستا شارژ گوشیمم تموم شد و کلا مرد!
۲-۴. پرواز رفت و برگشت نشسته بودیم رو بال هواپیما و خب تقریبا میشه ته به شوخی داشتم میگفتم که بال هواپیما کراش زده رومون داره چشمک هم میزنه شایدم قراره سقوط کنیم خدا فرستاده ته که نمیریم آخه فقط سرنشینان هواپیما میمیرن دقیقا همین لحظه یهو افتادیم تو چاله هوایی و تا یک ربع هم درگیر بودیم و دل و روده گرامی اومد تو دهن‌مون و من داشتم میگفتم خدایا قبلا با جنبه‌تر بودیا من یه چیزی گفتم تو چرا جدی گرفتی!
۲-۵. امان از ما سیدها! البته من سید نصفه محسوب میشم ولی امان از ما!‌ چراشو نمیشه باز کرد!
۳. شنبه نرفتم باشگاه از بس که درد داشتم ولی خب درست و حسابیم درس نخوندم و بعد میگفتم بابا بیوشیمیه دیگه نخونده بیستم
۴. صبح پروتئین‌ها و آنزیم‌ها رو یک نگاهی انداختم و نیم ساعت مونده به امتحان رفتم دانشگاه و در اینجا جا داره بگم اسنپی دوستت داریم!‌ یک اسنپی باحالی بود که نگم براتون کلی خندوند منو. رسیدم دانشگاه و با تارزان غیرتی رفتیم سر کلاسی که تو کارتمون زده بود بعد دیدیم چه زیبا کلا هشت نفریم! بعد از اینکه یه مقدار از تایم امتحان گذشته تازه اومدن ما رو بردن سالن اجتماعت بعد گفتن سوال کمه بعد سوال دادن چک نویس ندادن! یعنی جا داشت همونجا پاشم بزنم تو گوش تک تک مسئولین دانشکده
۴-۱. شکر خدا امتحان رو بیست میشم ولی خب استاد عزیز ۵ نمره رو سخت داده بود و منم اولش دچار بحران شدم یک لحظه ولی سریع خودمو جمع کردم ولی چون هر کسی اومد بیرون داغون بود و خودمم توقع سوالات اون مدلی نداشتم میخواستم فحش بدم که ر...دم تو این سوالات یهو استاد رپ اشاره کرد استاد اینجاست و خفه شدم.
۴-۲. مردم برای مرام معرفت استاد رپ که برگشته به استاد میگه استاد اگه به این بیست ندی من خودمو میکشم! یعنی اگه اسلام دست و پامو نبسته بود میپریدم ماچش میکردم.
۴-۳. بعد امتحان کوفت هم با دوستا میچسبه به خصوص اگه بهترین دوستات باشن.
۵. احتمال زیاد تا سوم نباشم چون باید بشینم بخونم شما که نگران نمیشید البته جهت اطلاع آنه گفتم. آیکون زبون درازی!
درباره من
نه پی زمر و قمارم نه پی خمر و عقارم
نه خمیرم نه خمارم نه چنینم نه چنانم

من اگر مست و خرابم نه چو تو مست شرابم
نه ز خاکم نه ز آبم نه از این اهل زمانم

"مولانا"

+

سه ﺑﯿﺖ ، ﺳﻪ ﻧﮕﺎﻩ ، ﺳﻪ ﺑﺮﺩﺍﺷﺖ

▪️ﻣﻮﺳﯽ ‏(ﻉ) ﺧﻄﺎﺏ ﺑﻪ ﺧﺪﺍﻭﻧﺪ ﺩﺭ ﮐﻮﻩ ﻃﻮﺭ:
ﺍَﺭَﻧﯽ ‏(ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺑﻪ ﻣﻦ ﻧﺸﺎﻥ ﺑﺪﻩ)
▪️ﺧﺪﺍﻭﻧﺪ: ﻟﻦ ﺗَﺮﺍﻧﯽ ‏(ﻫﺮﮔﺰ ﻣﺮﺍ ﻧﺨﻮﺍﻫﯽ ﺩﯾﺪ)

▪️ﺑﺮﺩﺍﺷﺖ عاقلانه:
ﭼﻮ ﺭﺳﯽ ﺑﻪ ﮐﻮﻩ ﺳﯿﻨﺎ ﺍﺭﻧﯽ ﻣﮕﻮ ﻭ ﺑﮕﺬﺭ
ﮐﻪ ﻧﯿﺮﺯﺩ ﺍﯾﻦ ﺗﻤﻨﺎ ﺑﻪ ﺟﻮﺍﺏ ﻟﻦ ﺗﺮﺍﻧﯽ

▪️ﺑﺮﺩﺍﺷﺖ عاشقانه:
ﭼﻮ ﺭﺳﯽ ﺑﻪ ﻃﻮﺭ ﺳﯿﻨﺎ ﺍﺭﻧﯽ ﺑﮕﻮ ﻭ ﺑﮕﺬﺭ
ﺗﻮ ﺻﺪﺍﯼ ﺩﻭﺳﺖ ﺑﺸﻨﻮ، ﻧﻪ ﺟﻮﺍﺏ ﻟﻦ ﺗﺮﺍﻧﯽ

▪️ﺑﺮﺩﺍﺷﺖ عارفانه:
ﺍﺭﻧﯽ ﮐﺴﯽ ﺑﮕﻮﯾﺪ ﮐﻪ ﺗﺮﺍ ﻧﺪﯾﺪﻩ ﺑﺎﺷﺪ
ﺗﻮ ﮐﻪ ﺑﺎ ﻣﻨﯽ ﻫﻤﯿﺸﻪ، ﭼﻪ ﺗﺮﯼ ﭼﻪ ﻟﻦ ﺗﺮﺍﻧﯽ
تگ ها
آخرین مطالب
آرشیو مطالب
موضوعات
طراح قالب : عرفـــ ـــان قدرت گرفته از بلاگ بیان