دوشنبه ۴ بهمن ۰۰ , ۲۱:۳۷
من ترم جدید کلاس زبانم رو مجبور شدم ساعت ۲ تا ۴ بگیرم و این یعنی شکنجه واقعی برای منی که اون تایم مغزم خسته ترین حالت خودشه! میخواستم عوض کنم که نشد. بعد فهمیدم که لعنتی یکی از انگیزههای قوی من تایم بعدی کلاس گرفته و دست دست خودش پیش قدم شد و شماره داد و گرنه که من عمرا روم میشد بهش بگم بیا دوست شیم هر چند که اولین دوستم نیست که ازم بیشتر از ۲۰ سال بزرگتره...