جانیمسانღ

سن منیم جانیمسان

نشان، بلد، ویز و سایر ماجراها

۲ ۸

۰. توی این قطعی اینترنت تازه فهمیدم مسیر یاب ایرانی هم دارم یکیش نشان هست و اون یکی بلد.

۱. به عنوان یک زخم خورده از نشان بهتون میگم تحت هیچ شرایطی به حرف نشان گوش ندین بخاطر اینکه بشدت معتقده کوتاه‌ترین مسیر حتما سریع‌ترین هم هست و به اتوبان اعتقادی نداره به طور مثال اینکه اگه خیابان دکتر شریعتی رو خود جناب دکتر شریعتی حساب کنید خونه ما روی کف پای دکتر نباشه دیگه روی پایین قوزک پای دکتر محسوب میشه یعنی در این حد پایین شریعتی هستیم بعد دانشکده من یکیش توی یکی از کوچه‌های پاسداران هست و یکیش توی حکیمیه رو به روی شهرک شهید بهشتی بعد اونی که تو پاسدارن هست از همون روز اول هم ویز و هم گوگل آدرس دادن برو بنداز صیاد و بعدم فلان خروجی و همیشه هم بین ۸ دقیقه تا یک ربع توی راه بودم که البته در صورتی که بابام یا از این راننده اسنپ باحال‌ها راننده بودن میشد به ۴ دقیقه هم برسه بعد روز اولی که نت قطع شد میخواستم برم همین دانشکده توی پاسداران و دیدم راننده میگه نشان گفته از توی شهر برو گفتم نه آقا برو بنداز صیاد از شهر خیلی طول میکشه و اوشون هم گوش داد و انداخت صیاد و از بس هم صیاد خلوت بود زودتر از همیشه رسیدم دانشگاه بعد قرار بود چند روز بعدش برم خونه تارزان غیرتی و این بار من مسیر رو خودم بلد نبودم راننده هم نشان زد و نشان گفت باید بری پاسداران و از پاسداران بری فلان و ... خلاصه که نگم براتون مسیری که بعدا فهمیدم میشده از مدرس و یا صیاد توی نهایت ۲۰ دقیقه رفت ما یک ساعت و ربع توی راه بودیم چون نشان معتقد بود کوتاه‌ترین مسیر سریع‌ترین مسیره!

۲. اگه باز اینجوری شد و نت نداشتین میتونید بلد رو نصب کنید درسته در حد گوگل و ویز نیست ولی به شدت بهتر از نشان هست حداقل میفهمه سریع‌ترین مسیر الزاما کوتاه‌ترینش نیست و به جز این کوچه پس کوچه رو هم بلده خنگ نیست گیر بده بگه نه باید از خیابان اصلی بری و بره روی اعصابت.

۳. بعد از مدت‌ها یه راننده اسنپی دیدم توی این مدت که خیلی ازش خوشم اومد و خیلی خیلی از زمانی که تو ماشینش بودم و مکالمه‌مون لذت بردم. ولی متن مکالمه رو نمیگم چی بود چون میدونم مقدار زیادی مخالف و موافق داره که بین خوانندگان وب من مخالفین بیشترن و من الان بخاطر شدت دل درد حوصله بحث و تبادل نظر ندارم اما احتمالاً یک روزی حرفامون رو می‌نویسم.

۴. داشتن کسی که وقتی نتش وصل میشه جزو اولین نفرات بهت پیام میده با اینکه رابطه‌تون یک رابطه نسبتاً‌ دور هست یعنی نه رفیقت هست نه از اعضای خانواده و فامیل و نه هم سن و سالت، حالت رو میپرسه و وقتی میگی ممنونم ول نمیکنه بره و برات وقت میذاره یکی از نعمت‌های بزرگ زندگیه امیدوارم خدا این نعمت رو برام نگه داره خیلی آدم جذاب و دوست‌ داشتنی‌ای هست واقعا... 

۵. یادم نیست کدوم‌تون بودید کامنت گذاشتین که ای امتحان بیمه عباسم شرم کن... خواستم بگم واقعا دمت گرم همه امتحانام کنسل شدن یعنی یک دونه امتحان بیوشیمی متابولیسم دادم که بلد بودم و یک امتحان سلولی مولکولی دادم اونم بعد از ۵ هفته... و خب اگه استاد سخت صحیح نکنه بد نمیشه نمره‌ام

با تشکر از مرغ زرد کاکلی!

۲ ۶
گفتم یکی از دوستا میگفت چون فلان دوست مشترک رو دوست دارم بهمانی گفته فلان و بیسار همون دوست مشترک‌مون که از این به بعد بهش میگم مرغ زرد کاکلی چون موهاشو زرد کرده بود و تپل مپلی هم بود عین یه مرغ تپلی!
شاید دوست خیلی خوبی نباشه اما همین که خونه‌شون حکیمیه بود و باعث شد من بلد باشم که میشه از زین الدین هم رفت حکیمیه و نگفتم اسنپی بیچاره منو دزدیده راضیم ازش! 

چهار کیلو آجیل

۲ ۸
۱. پریشب به رفیق جان گفتم من فردا شب باید زود بخوابم ولی دیدم اااع فردا شده و امشب باید زود بخوابم!
۲. امشب شد داشتم با عمه سریال چرت و پرت میدیدم برای آزادی فکر که یهو دیدم اوووه موبایلم براش آپدیت اومده و میتونم که آندروید عشق جان رو ارتقا بدم ولی خب میدونین همچنان معتقد بودم شب باید زود بخوابم اما میدونید نشد دلم نیومد بخوابم بدون آپدیت آندروید عشق جان بخوابم برای همین تا حدود دو بیدار بودم
۳. شش صبح یه چشمی بیدار شدم و الهی العفو گویان کیفی رو که از شب قبل آماده کرده بودم و کادوی تولد دال جانم بود با بطری آبم برداشتم و کفش‌‌های شانسم رو پوشیدم! سوار ماشین شدم و رسانیده شدم به انستیتو پاستور
۴. به نگهبان میگم مدرسه تابستانی اینجاست؟ متعجب نگاهم کرد سایت رو نشونش دادم گفت نمیدونم بذار بپرسم از نگهبانی که تو اتاقک بود پرسید گفت بله بدون اینکه چیزی بگم رفتم (این موضوع در خانواده ما ارثیه!) به رساننده گفتم همینجاست برو رفت منم برگشتم همونجا و موندم از کجا میرن تو که دیدم اااع اونجاست خلاصه رفتم تو و اسممو پرسید منم محل دقیق برگزاری کلاس رو پرسیدم و امضا کردم و رفتم که برم سر کلاس
۵. سالن رازی سالن رازی کو سالن رازی! تابلویی نیست که! یه آقای نگهبانی اونجا بود گفتم ببخشید آقا سالن رازی کجاست گفت اونجاست رفتم جلو دیدم نوشته مدرس! گفتم شاید سالن رازی تو ساختمان مدرس باشه داشتم میرفتم چندتا آقای کت شلواری با تعجب داشتن نگاهم میکردن با شک پرسیدم سالن رازی اینجاست؟ گفتن از اون کت شلواریای اون سمت بپرس مال اینجان
۶. در نهایت هدایت شدم به قسمت آنفولانزا یه شیب بود که منتهی میشد به یه دخمه ترسناک تو فکر بودم آماده باشم فرار کنم اگه خواستن خفتم کنن در این حد خوف و عجیب! دستم رو دراز کردم دستگیره در رو بگیرم که در رو یکی از اون ور باز کرد ترسیدم پریدم عقب گفتم ببخشید کلاس تابستانی اینجاست؟ خندید گفت نه سالن رازیه با من بیا
۷. رسیدم سالن رازی بالاخره همون آقایی که مسیر رو نشون داد پذیرشم کرد و به آقا کت شلواریام گفت بچه‌ها رو آواره نکن کلاس تابستانی اینجاست سالن مدرس رو دانشگاه تهرانیا گرفتن
۸. اتفاقی یکی از هم دانشگاهی‌هام اونجا بود و من نمیشناختمش کلی آشنایی داد تهشم نشناختمش
۹. کلاس خوبی بود کلی خندیدیم تهش هم یه دوست جدید باحال پیدا کردم
۱۰. انقد اسنپ نگرفتم نمیدونستم نرم افزارش روی موبایلم نیست به سختی نصبش کردم و زدم اسنپ بیاد ولی نیومد زدم اسنپ بیاد و اومد اما دیر اومد زنگ زد گفت بنزین ندارم میرم بنزین بزنم اگه اشکالی نداره و خب گفتم اشکالی نداره بعد دیگه رفتم تو سایه وایستادم تا بیاد که سبب خیرم شد یه پیرزنی گفت بیا اینو برای من بنویس میخوام بدم آخوند مسجد دیگه متنو نوشتم فعل تهش مونده بود که اسنپ رسید و چقدر با شخصیت بود ۵ ستاره براش کم بود انصافا هم اخلاقش عالی بود هم دست فرمونش هم پول خرد داشتن و ادبش
۱۱. الانم مهمون داریم من کلافه و عصبی و خسته چپیدم تو اتاق مطالعه و میخوام بعد از این پستم ولو شم با موبایلم بازی کنم و امیدوار باشم خوابم ببره
درباره من
نه پی زمر و قمارم نه پی خمر و عقارم
نه خمیرم نه خمارم نه چنینم نه چنانم

من اگر مست و خرابم نه چو تو مست شرابم
نه ز خاکم نه ز آبم نه از این اهل زمانم

"مولانا"

+

سه ﺑﯿﺖ ، ﺳﻪ ﻧﮕﺎﻩ ، ﺳﻪ ﺑﺮﺩﺍﺷﺖ

▪️ﻣﻮﺳﯽ ‏(ﻉ) ﺧﻄﺎﺏ ﺑﻪ ﺧﺪﺍﻭﻧﺪ ﺩﺭ ﮐﻮﻩ ﻃﻮﺭ:
ﺍَﺭَﻧﯽ ‏(ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺑﻪ ﻣﻦ ﻧﺸﺎﻥ ﺑﺪﻩ)
▪️ﺧﺪﺍﻭﻧﺪ: ﻟﻦ ﺗَﺮﺍﻧﯽ ‏(ﻫﺮﮔﺰ ﻣﺮﺍ ﻧﺨﻮﺍﻫﯽ ﺩﯾﺪ)

▪️ﺑﺮﺩﺍﺷﺖ عاقلانه:
ﭼﻮ ﺭﺳﯽ ﺑﻪ ﮐﻮﻩ ﺳﯿﻨﺎ ﺍﺭﻧﯽ ﻣﮕﻮ ﻭ ﺑﮕﺬﺭ
ﮐﻪ ﻧﯿﺮﺯﺩ ﺍﯾﻦ ﺗﻤﻨﺎ ﺑﻪ ﺟﻮﺍﺏ ﻟﻦ ﺗﺮﺍﻧﯽ

▪️ﺑﺮﺩﺍﺷﺖ عاشقانه:
ﭼﻮ ﺭﺳﯽ ﺑﻪ ﻃﻮﺭ ﺳﯿﻨﺎ ﺍﺭﻧﯽ ﺑﮕﻮ ﻭ ﺑﮕﺬﺭ
ﺗﻮ ﺻﺪﺍﯼ ﺩﻭﺳﺖ ﺑﺸﻨﻮ، ﻧﻪ ﺟﻮﺍﺏ ﻟﻦ ﺗﺮﺍﻧﯽ

▪️ﺑﺮﺩﺍﺷﺖ عارفانه:
ﺍﺭﻧﯽ ﮐﺴﯽ ﺑﮕﻮﯾﺪ ﮐﻪ ﺗﺮﺍ ﻧﺪﯾﺪﻩ ﺑﺎﺷﺪ
ﺗﻮ ﮐﻪ ﺑﺎ ﻣﻨﯽ ﻫﻤﯿﺸﻪ، ﭼﻪ ﺗﺮﯼ ﭼﻪ ﻟﻦ ﺗﺮﺍﻧﯽ
تگ ها
آخرین مطالب
آرشیو مطالب
موضوعات
طراح قالب : عرفـــ ـــان قدرت گرفته از بلاگ بیان