جانیمسانღ

سن منیم جانیمسان

چهار کیلو آجیل

۲ ۸
۱. پریشب به رفیق جان گفتم من فردا شب باید زود بخوابم ولی دیدم اااع فردا شده و امشب باید زود بخوابم!
۲. امشب شد داشتم با عمه سریال چرت و پرت میدیدم برای آزادی فکر که یهو دیدم اوووه موبایلم براش آپدیت اومده و میتونم که آندروید عشق جان رو ارتقا بدم ولی خب میدونین همچنان معتقد بودم شب باید زود بخوابم اما میدونید نشد دلم نیومد بخوابم بدون آپدیت آندروید عشق جان بخوابم برای همین تا حدود دو بیدار بودم
۳. شش صبح یه چشمی بیدار شدم و الهی العفو گویان کیفی رو که از شب قبل آماده کرده بودم و کادوی تولد دال جانم بود با بطری آبم برداشتم و کفش‌‌های شانسم رو پوشیدم! سوار ماشین شدم و رسانیده شدم به انستیتو پاستور
۴. به نگهبان میگم مدرسه تابستانی اینجاست؟ متعجب نگاهم کرد سایت رو نشونش دادم گفت نمیدونم بذار بپرسم از نگهبانی که تو اتاقک بود پرسید گفت بله بدون اینکه چیزی بگم رفتم (این موضوع در خانواده ما ارثیه!) به رساننده گفتم همینجاست برو رفت منم برگشتم همونجا و موندم از کجا میرن تو که دیدم اااع اونجاست خلاصه رفتم تو و اسممو پرسید منم محل دقیق برگزاری کلاس رو پرسیدم و امضا کردم و رفتم که برم سر کلاس
۵. سالن رازی سالن رازی کو سالن رازی! تابلویی نیست که! یه آقای نگهبانی اونجا بود گفتم ببخشید آقا سالن رازی کجاست گفت اونجاست رفتم جلو دیدم نوشته مدرس! گفتم شاید سالن رازی تو ساختمان مدرس باشه داشتم میرفتم چندتا آقای کت شلواری با تعجب داشتن نگاهم میکردن با شک پرسیدم سالن رازی اینجاست؟ گفتن از اون کت شلواریای اون سمت بپرس مال اینجان
۶. در نهایت هدایت شدم به قسمت آنفولانزا یه شیب بود که منتهی میشد به یه دخمه ترسناک تو فکر بودم آماده باشم فرار کنم اگه خواستن خفتم کنن در این حد خوف و عجیب! دستم رو دراز کردم دستگیره در رو بگیرم که در رو یکی از اون ور باز کرد ترسیدم پریدم عقب گفتم ببخشید کلاس تابستانی اینجاست؟ خندید گفت نه سالن رازیه با من بیا
۷. رسیدم سالن رازی بالاخره همون آقایی که مسیر رو نشون داد پذیرشم کرد و به آقا کت شلواریام گفت بچه‌ها رو آواره نکن کلاس تابستانی اینجاست سالن مدرس رو دانشگاه تهرانیا گرفتن
۸. اتفاقی یکی از هم دانشگاهی‌هام اونجا بود و من نمیشناختمش کلی آشنایی داد تهشم نشناختمش
۹. کلاس خوبی بود کلی خندیدیم تهش هم یه دوست جدید باحال پیدا کردم
۱۰. انقد اسنپ نگرفتم نمیدونستم نرم افزارش روی موبایلم نیست به سختی نصبش کردم و زدم اسنپ بیاد ولی نیومد زدم اسنپ بیاد و اومد اما دیر اومد زنگ زد گفت بنزین ندارم میرم بنزین بزنم اگه اشکالی نداره و خب گفتم اشکالی نداره بعد دیگه رفتم تو سایه وایستادم تا بیاد که سبب خیرم شد یه پیرزنی گفت بیا اینو برای من بنویس میخوام بدم آخوند مسجد دیگه متنو نوشتم فعل تهش مونده بود که اسنپ رسید و چقدر با شخصیت بود ۵ ستاره براش کم بود انصافا هم اخلاقش عالی بود هم دست فرمونش هم پول خرد داشتن و ادبش
۱۱. الانم مهمون داریم من کلافه و عصبی و خسته چپیدم تو اتاق مطالعه و میخوام بعد از این پستم ولو شم با موبایلم بازی کنم و امیدوار باشم خوابم ببره
رضا `پسر از جنس پدر`
۱۸ مرداد ۲۰:۴۰
به به روزه خوبی بده پس خوش گذشته بهتون هههه
پاسخ :
مهمون نداشتیم بهترم میشد
فاطمه سین
۱۸ مرداد ۲۱:۱۹
خوب بود کارگاه ؟ 
به راهنمایی به من گیج می کنی؟ 
گوشی گذاشتن ببری تو؟
ناهار برنامه ای داشتن؟
پاسخ :
خیلی فقط امتحانش انگلیسی بود :||||||||||||
بله حتی ما ویس گرفتیم 
بله هم ناهار هم میان وعده صبح هم عصر خیلیم مفصلللل
تازه ناهار رو من میگفتم نمیخورم رژیمم انقد گفتن نه بخور جون بگیری خوردم😂
فاطمه سین
۱۸ مرداد ۲۱:۳۷
امتحانم داشت ؟ یا خدا
ایول ویس زندگی من بدون ویس تعریف نمیشه
جدی می گی؟ در حد قورمه سبزی؟
چقدر خوب
پاسخ :
بله :)) اگه بخوای گرنت بگیری نمره‌اش مهمه اگه نه که نه
:)) خل
نه دیگه :)) در حد چلو کباب میان وعده ام در حد چای و نسکافه و شرینی و بسکوییت
اوهوم 
فاطمه سین
۱۸ مرداد ۲۱:۴۱
من کارگاه مقاله نرفتم پس گرنتم نمی گیرم :(
اخ جون نسکافه 
امروز که داشتم چمدون می بستم دپرس بودم ولی با این پست امید به زندگیو در من بسیار بالا بردی 

پاسخ :
ربطی نداره!!! به تعداد درسایی که گرفتی و نمره‌هات بستگی داره
جان
خدا رو شکر ولی چرا دپرس؟ 
♫ شباهنگ
۱۸ مرداد ۲۲:۳۶
آجیلا چی شدن پس؟
پاسخ :
آجیل منظور پست قاطی پاتیه :)) 
♫ شباهنگ
۱۸ مرداد ۲۳:۲۴
:))) آخه من آجیلامو همیشه تفکیک می‌کنم. برای همین آجیل، چیزای قر و قاطی رو برام تداعی نمی‌کنه
پاسخ :
اااع :)) چرا؟؟؟ 
♫ شباهنگ
۱۹ مرداد ۰۰:۱۹
برای اینکه کشمشا رو بدم به دیگران (دوست ندارم)، بعد بادوم هندیا رو بخورم بعد پسته بعد فندق بعد بادام، گردوهارم نمی‌تونم خالی‌خالی بخورم و نگه‌می‌دارم برای صبونه. جدا می‌کنم که مدیریتشون کنم :دی
پاسخ :
اوووه چه سخت :)) 
بانوچـ ـه
۲۰ مرداد ۱۳:۱۹
در مورد این کلاس تابستانه یکم توضیح میدی؟
پاسخ :
یک کلاس برای دانشجویان رشته ماست چیزای مختلف داشت
از کارگاه مقاله نویسی علمی تا کلاسای کاملا تخصصی که تو دانشگاه یاد نمیدن و تایم کلاساش یک روز تا سه روزه بعد ساعت آخر امتحان میگیرن و در نهایت سرتیفیکیت میدن که این دوره رو گذروندی 
درباره من
نه پی زمر و قمارم نه پی خمر و عقارم
نه خمیرم نه خمارم نه چنینم نه چنانم

من اگر مست و خرابم نه چو تو مست شرابم
نه ز خاکم نه ز آبم نه از این اهل زمانم

"مولانا"

+

سه ﺑﯿﺖ ، ﺳﻪ ﻧﮕﺎﻩ ، ﺳﻪ ﺑﺮﺩﺍﺷﺖ

▪️ﻣﻮﺳﯽ ‏(ﻉ) ﺧﻄﺎﺏ ﺑﻪ ﺧﺪﺍﻭﻧﺪ ﺩﺭ ﮐﻮﻩ ﻃﻮﺭ:
ﺍَﺭَﻧﯽ ‏(ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺑﻪ ﻣﻦ ﻧﺸﺎﻥ ﺑﺪﻩ)
▪️ﺧﺪﺍﻭﻧﺪ: ﻟﻦ ﺗَﺮﺍﻧﯽ ‏(ﻫﺮﮔﺰ ﻣﺮﺍ ﻧﺨﻮﺍﻫﯽ ﺩﯾﺪ)

▪️ﺑﺮﺩﺍﺷﺖ عاقلانه:
ﭼﻮ ﺭﺳﯽ ﺑﻪ ﮐﻮﻩ ﺳﯿﻨﺎ ﺍﺭﻧﯽ ﻣﮕﻮ ﻭ ﺑﮕﺬﺭ
ﮐﻪ ﻧﯿﺮﺯﺩ ﺍﯾﻦ ﺗﻤﻨﺎ ﺑﻪ ﺟﻮﺍﺏ ﻟﻦ ﺗﺮﺍﻧﯽ

▪️ﺑﺮﺩﺍﺷﺖ عاشقانه:
ﭼﻮ ﺭﺳﯽ ﺑﻪ ﻃﻮﺭ ﺳﯿﻨﺎ ﺍﺭﻧﯽ ﺑﮕﻮ ﻭ ﺑﮕﺬﺭ
ﺗﻮ ﺻﺪﺍﯼ ﺩﻭﺳﺖ ﺑﺸﻨﻮ، ﻧﻪ ﺟﻮﺍﺏ ﻟﻦ ﺗﺮﺍﻧﯽ

▪️ﺑﺮﺩﺍﺷﺖ عارفانه:
ﺍﺭﻧﯽ ﮐﺴﯽ ﺑﮕﻮﯾﺪ ﮐﻪ ﺗﺮﺍ ﻧﺪﯾﺪﻩ ﺑﺎﺷﺪ
ﺗﻮ ﮐﻪ ﺑﺎ ﻣﻨﯽ ﻫﻤﯿﺸﻪ، ﭼﻪ ﺗﺮﯼ ﭼﻪ ﻟﻦ ﺗﺮﺍﻧﯽ
تگ ها
آخرین مطالب
آرشیو مطالب
موضوعات
طراح قالب : عرفـــ ـــان قدرت گرفته از بلاگ بیان