رفته بودم سایت کوچولو مرور خاطرات رفتم بخش یادداشتهای کاربری و مسموم شده برگشتم شما برید من دیگه نمیتونم ادامه بدم... چقدر ساده و تباه و عاشق بودم...
رفته بودم سایت کوچولو مرور خاطرات رفتم بخش یادداشتهای کاربری و مسموم شده برگشتم شما برید من دیگه نمیتونم ادامه بدم... چقدر ساده و تباه و عاشق بودم...
چند روزی بود میخواستم کاری رو انجام بدم و فکر میکردم ریسکش بالاست شاید بشه گفت حماقته ولی خب بالاخره انجامش دادم و میتونم بگم شکر خدا چه ریسک محسوب میشد چه حماقت مهم نیست نتیجهاش خوب بود و خوشحالم که با وجود مخالفت تارزان غیرتی و تنی چند از رفقای جان دانشگاهی انجامش دادم
امیدوارم شمام اگه یک روز ریسک کردین تهش از ته دل بخندین ...
+ فکرشم نمیکردم بشه آهنگهای بانو هایده و یا علیرضا قربانی رو به سبک شش و هشت زد و خوند! خدایا مرسی بابت خلق بعضی از مخلوقات عجیب و خلقهات...!
+ شاید یه روزی بیام همه چیز رو درباره این پست بگم شاید هیچ وقت ولی اگه این رو بگم یقینا اون مورد مربوط به آبان ٩٧ رو هم میگم...