پنجشنبه ۱ آذر ۹۷ , ۱۲:۳۲
دبستان که بودیم یکی از تفریحات ما توی زنگ تفریح این بود که یار کشی میکردیم و بعد هر گروهی دستاشون رو مینداختن دور کمر یا گردن بغل دستی و بعد گروه اولی میگفت سلام سلام خاله بزغاله و میرفت سمت اون یکی گروه! بعد اونا میومدن سمت این یکی گروه و میگفتن علیک سلام خاله بزغاله تهش رو یادم نیست ولی یادمه گروه اول میگفت بچه داری خاله بزغاله اون یکی گروه میگفت نه بچه ندارم خاله بزغاله بعد اونا میگفتن پس اینا چین خاله بزغاله و اون یکی گروه اشتباه نکنم میگفت شور و شرن یا همچین چیزی! تهشم گمونم اونا میگفتن یکیشو میخوام اونام میگفتن کدومو میخوای و یکی از یارا میرفت تو اون یکی تیم! خلاصه دقیق یادم نیست ولی بازی تباهی بود یادمه
یهو یادش افتادم گفتم یادی کنم ازش حالا چی شد یادش افتادم؟ توی تلگرام یه عکس دیدم نوشته بود دهه گذشته اینجوری بودیم تلفن برامون واتس آپ بود نقشه روی دیوار گوگل مپ بود آلبوم عکس اینستا بود و ... دیگه یاد قدیما افتادم یاد اینم افتادم
حالا اینو شماها نداشتین ولی به شخصه کلش آف کلنز بازی میکردم وقتی کلش آف کلنز مد نبود! اصلا نبود که مد باشه! آدمهام مجسمههای خمیری فیلی شکل بودن پولهام این شنهای مخصوص عروسک سازی دستمالهای کوچولو که مادربزرگم دوخته بود قلمروی هر کدوم و وسایل خونه باربیم وسایلشون و یه ماشین هم داشتم که کف و چرخش جدا میشد یه فولکس قورباغهای نارنجی (وی از بچگی عاشق فولکس قورباغه ای بود) اونم برای جا به جایی کل سرزمین خفنشون استفاده میکردم! سرزمینش آپشن داشت حرکت کنه!