جانیمسانღ

سن منیم جانیمسان

یازده کیلو آجیل

۲ ۵
۰. لب و لوچه‌ام آویزون شد قبل نوشتن این پست عرفانم با این کارهاش!
۱. من اهل دیدن فیلم و سریال نیستم زیاد ولی خب گاهی هم می‌بینم و الزاما هم فیلمای برتر و نمیدونم فلان و بیسار نیستن باید به دلم بشینه مثل دو تا فیلم دیشبی اولی رو تلویزیون پخش کرد و اسمش هم وقتی تو خواب بودی، بود بعد قبل فیلم یه خانومه داشت میگفت فلان و بیساره و دختره شخصیتش فلانه و اینا بعد من سر همین که شخصیتش شبیه من بود نشستم فیلمو دیدم و الان میتونم بگم لطفا جک گور به گور منم پیدا کنید دقیقا به همون شکل باحال و دوست داشتنی
فیلم دوم در راستای وقت گذرونی با پدر جان بود و از استاد رپ پرسیدم و جا داره بهش بگم دمت گرم چون بابام بسیار خوشش اومد و منم سرحال شدم از سرحال شدن بابام و اسم فیلمش هم جان ویک بود گمونم که خب دیشب قسمت یک رو دیدیم و من عاشق اون رفیق بامرام تک تیراندازش و خودش و سگش شدم حیف اسلام و علم دست و پام رو بستن و گرنه من بشدت دوست داشتم تو خونه سگ داشته باشم و آی ام از اونا که دوست دارن سگ و گربه شون تو تخت خودشون بخوابه و همانا که گربه مامانمم هم هر وقت میرفتم خونه اش شب خودش قبل من میرفت توی تختم عصرها هم میومد روی مبل به سختی خودشو جا میداد و میخوابیدیم دوتایی تازه من از گربه هم بدم میومد هم میترسیدم ولی این اسنو جان بسیار جیگر بود و عاشقشم حیف که بابام وقتی مامانم داشت میرفت گفت اجازه نداری بیاریش خونه و مجبور شدیم بدیمش به آقای بره چیز! البته اسم بنده خدا دره زرشکی بود مامانم یادش میرفت دو بار بهش گفت آقای بره چیز موندم ما چطوری یزدی هستیم که فامیلی‌های توی یزد برامون انقدر خنده‌داره! [وی از سمت مادری یک چیز پیوندی خفنی است کل آسیا در وی جمع است روس، عرب عربستان!، لر بختیاری، یزدی، ترک همدان، ترک قزوین و از سمت پدری تبریزی و زنجانی است.]
۲. احساس میکنم دچار بیماری خواب آفریقایی شدم و یک عدد تریپانوزوم گامبینس افتخار نیش زدن من رو داشته از بس که هر چقدر میخوابم سیر نمیشم از خواب و هی دلم میخواد بخوابم الانم که دارم پست مینویسم دلم میخواد بخوابم! البته استاد فشار خونیان میگفت سفید پوستان عزیز نسبت به این بیماری یک ژن مقاوم دارن و بهش مبتلا نمی‌شوند برای همین بهش می‌گوییم بیماری خواب آفریقایی ولی خب بعید نیست رگ و ریشه آفریقایی داشته باشم و بگیرم شایدم رگ و ریشه خرس قطبی یا کوالا و حتی تنبل درختی دارم. انصافا من با حرف داروین در مورد تکامل مخالفم چون من یکی جدم میمون نبوده یکی از این سه بزرگوار بوده با توجه به علاقه ام به خواب و حرکات فوق آروم احتمالا همین تنبل درختی عزیزم بوده.
۳. توی سایت وزارت علوم گفته بیوشیمی لنینجر منبع و مرجع برای کنکور فوق لیسانس ماست از اون ور استاد بیوشیمی ما گفته کتاب هارپر بخریم بابامم میگه هر دو رو بخر و بخون خلاصه هم نه کاملش رو خلاصه که من و بیوشیمی و دو ترم جذاب! حالا موندم ویرایش‌های ۲۰۱۷ و ۲۰۱۸ بخرم یا اون ویرایش مشهور ۲۰۱۴ رو چون تو علم ما یک سال هم خیلیه مثل ریاضی و فیزیک نیست هی تغییر میکنه به طور مثال ترم یک بودیم میگفتن تخمک انسان یک ایزو لسیتال یا تخم بی‌زده  است بعد ترم بعدی گفتن معلوم شده ایزوله نیست و این یعنی تغییر تقسیم بندی تخمک بر اساس زرده فقط توی سه ماه بعد شما فکر کن کتاب ۵ سال پیش چقدر قدیمی میتونه باشه البته چون بیوشیمیه ممکنه انقدر زیاد تغییر نکنه نمیدونم واقعا به نظر شما بیوشیمی هم عین زیست تند تند تغییر میکنه و لازمه کتاب جدید رو بخرم؟
۴. تارزان جان پا درد داشت بعد میگفت مادر گرامی فرموده‌اند که از بس تنبلی و کار نمیکنی دو دقیقه کار میکنی فنا میری و منم گفتم منم اینجوریم قرار شد از تابستون بریم ورزش به این صورت که یه گوشه دنج پیدا کنیم آهنگ بذاریم و بخوابیم بالاخره خوابیدن هم یک جور ورزشه و بهشم میگن مدیتیشن! [الان به عمق این موضوع که میگم جد من تنبل درختی بوده پی بردید؟]
۵. دعا کنید ۴ شنبه صبح استاد استندآپ کمدی کلاس استندآپ کمدی ۲ ارائه بده درسته از لیست ما حذف شده ولی خیلیا میگن به بیوشیمی کمک میکنه و مهمه بلد باشی و دوست دارم ارائه بده تا بازم برم سرکلاسش
۶. نگران استاد زبان بودم که از قاعده اسم کچل و میذارن زلف علی پیروی  کنه اسمشو سرچ کردم و دیدم توی نظرات نوشتن اسمش خیلی هم با مسماست و ندید عاشقش شدم! امیدوارم اینم عین استاد استندآپ کمدی ماه باشه البته که هیچکس مثل اون نمیشه و اوشون واقعا یک دونه است.

داشتن یک تارزان غیرتی تو زندگی هر کسی لازم و واجب است...

۲ ۱
بهش میگم گند زدم عظیم و بعد براش شرح دادم و داشت بررسی می‌کرد چطوری باید گندی که زدم رو جمع کرد بعد من برگشتم میگم خدایا کمک کن گندی که زدم جمع کنیم قول میدم درست و حسابی توبه کنم دیگه گند نزنم برگشته میگه نگران نباش بابا بازم گند زدی جمع می‌کنیم خب من مردم براش دیگه شما بودین نمیمردین برای چنین رفیقی؟
شایعه شده یک درسی هست که ترم آخر باید بگیریم و فقط وحشی مهربون ارائه میده دارم به این فکر میکنم که بابام میگفت ماشین بیمه شخص ثالث داشته باشه تصادف کنی حتی اگه طرف بمیره به شرط داشتن گواهینامه بیمه دیه رو میده برم مطمئن شم که میده یا نه! [شوخی می‌کنم‌ها جدی نگیرید اگه یه روزی هم امید به خدا مرد باور کنید من دخلی نداشتم بعدا شر نکنید واسه ما!]
خوشحالی یعنی همه گیس و گیس کشی کنن سر ۴ تا دونه واحد گرفتن تو هنوز روز انتخاب واحد نرسیده انتخاب واحدت ثبت شده باشه البته با این شوک که صبح بفهمی یک عدد بخشنامه ۲۰ ام دی اومده و طبق اون ۵ واحدت بپره و به جای ۲۰ واحد بشی ۱۵ تا و فقط بتونی یک واحد جایگزین کنی اما بازم لذت بخشه که استرس انتخاب نداری 

من که رفتم قرآن به سر بگیرم بگم الهی العفو الهی العفو!

۲ ۱۰
در ایام نه چندان دور من به ریش یک بنده‌ خدایی هارهار می‌خندیدم که تو یک روز دو تا امتحان داری و حالا بهش وضع این ترمم رو بگم میتونه با لودری بولدزری تانکی چیزی از روم رد شه بعد از مشورت با بابام و خوندن نظرات شما و تفکر در مورد اینکه ۴ تا آز دارم و دو ساعتم دو ساعته تصمیم گرفتم دفاع مقدس بگیرم خصوصا که پدرم گفت خب گفتن باید ۱۲ واحد پاس کنی نگفتن بیشتر نمیشه که پس بگیر چون به نظر من لازمه بدونی تا عینهو بز به من نگاه نکنی وقتی مستند دفاع مقدس میده و من گریه میکنم البته تهش رو نگفت تو دلش گفت!
خلاصه که برنامه این ترم رو بستم دیگه شد سه روز بیست واحد و فقط و فقط نگران سوم تیرم خدا خودش بخیر بگذرونه این یک روز رو خصوصا که قبلشم فیزیولوژی امتحان دارم و هر کدوم از این ۴ تا رو باید تو همون دو سه ساعت قبل امتحان ببندم به جز زبان که ضعیفم و تلاش زیادی میخواد خلاصه که ترم دیگه دیدین نیستم بدونین زیر فشار درسای سوم تیر مردم!

بیاید مشورت بدید برای انتخاب واحدم!

۲ ۱۴
آقا من الان برای ۲۰ واحد شدن دو انتخاب دارم بگید کدوم بهتره به نظر شما.
۱. دوشنبه ۲ واحد دفاع مقدس بگیرم اینجوری در طول ترم فقط ۳ روز میرم دانشگاه و پنجشنبه تا یکشنبه خونه‌ام اما اینجوری دو واحد از اختیاری‌های گرانبهام میره برای یک درس غیرتخصصی و تخصصی‌های خوبی قراره ارائه شن و حیفم میاد و یک عیب دیگه هم داره همینطوریش من سوم تیر سه تا امتحان دارم [جا داره برام عزاداری کنید] اینم بگیرم میشه هر ۴ تایمی که امتحان برگزار میشه امتحان دارم یعنی هشت و نیم، یازده، یک و نیم و چهار! به ترتیب هم این درس‌ها هستند اندیشه ۲، دانش خانواده، دفاع مقدس و زبان عمومی که استاد سه تا اولی سوال میدن و خیلی اساتید اوکی‌ای هستند اما آخری مجهول الهویه است و ما قراره موش‌های آزمایشگاهی کلاسش باشیم اما خب بنده خدا اسمش خیلی باحاله اگه از قاعده اسم کچل رو میذارن زلف علی پیروی نکنه خیلی باید خوب و باحال و دوست داشتنی باشه یک چیزی تو مایه‌های استاد استندآپ کمدی اما اگه پیروی کنه که میشه یک آدم خشک و جدی که خیلی هم اتو کشیده و عصا قورت داده و رو اعصاب رونده است.
۲. پنجشنبه برای یک درس عمومی دو واحدی بکوبم برم دانشگاه و به سخنان استاد گوش بدم اما خب اینم استادش شناخته شده است یه خانم بسیار مهربون و دوست داشتنی که با دقت صحیح میکنه اما بسیار خوبه ببینه کلاساشو رفتی و غیبت نداشتی بهت کمک میکنه تو نمره و اینکه سوالم میده و امتحانشم یک و نیم بیست و هفتمه و اون روز امتحانی ندارم بعدم دفاع مقدس اختیاریه ولی این اجباریه و باید بگذرونیم.
حالا شما بودید آسایش طول ترم رو قربانی امتحانات و از دست ندادن دو واحد گرانبهای اختیاری میکردین یا برعکس؟ امتحانات و درس اختیاری رو قربانی آسایش می‌کردین؟! البته که من تقریبا تصمیم قطعی گرفتم که راه دوم رو برم ولی میخوام ببینم نظر بقیه چیه تا تصمیم درست رو بگیرم.

با تشکر از چارلی میگم حالا با تغییر یهویی اسم و قالب وبلاگ من رو گم نکنید!

۲ ۱۸
جا داره الان پاشم قر بدم البته از صبح در حال قر دادن هستمااا خبر اینکه امروز کد قالب میرسه دستم یک طرف داشتم با یکی تلفنی حرف میزدم گفتم بذار برم سایت دانشگاه ببینم چه خبر که دیدم به به من به قربان آموزش و استاد رپ بروم وای وای 
امروز استاد رپ رفته بود چونه زنی و موفق شده که بهترین استاد بیوشیمی دانشگاه رو اوکی کنه و بسی شادمانیم خدایگان خیرش دهد هم اون رو هم مسئول رو خلاصه که خوشحال و شاد و خندانم قدر دنیا را می‌دانم
+ هر نظری دارین و هر عیبی به نظرتون میاد برای قالب بگید که تا چارلی نرفته دانشگاه مفقود شه بگیم درست کنه!

به پایان آمد این دفتر حکایت همچنان باقیست

۲ ۱۱
ما رفتیم بای بای ما رفتیم بای بای ما رفتیم! لابد میگید کجا باید بگم به ترم بعد! بی‌نمک نیستم فقط روانی شدم زیبا نیست بستن ۱۴ واحد توی ۴ روز؟! نمره ۱۹.۷۵ درس جوانک از اونم زیباتره خب من بهت چی بگم؟ میمردی بیست بدی؟ حالا ببین چه بلایی سرت میارم یک زیرآبی بزنم کل کلاس‌هات برن ۴۰۷ الهی خیر نبینی که امروز منو پوکر کردی پوکر شی الهی!
و جا داره تشکر کنم از چارلی بابت یکسری تغییر و تحویلاتی که به زودی شاهدش خواهید بود و من بابتش سه ماه اینطورها دلم آب شده ولی خب ارزشش رو داشت و من با چشمای قلب قلبی نشستم پای کامپیوتر گرامی پست میدم
فردا قراره برم آموزش دعا کنید همیاری کنه بتونم ۲۰ واحد توی ۴ روز بگیرم...

یعنی ما انگل‌تریم؟ یا چی؟

۲ ۶
به توصیه استاد فشارخونیان دارم کتب انگل شناسی می‌خونم یکی انگل‌شناسی پزشکی یکی بیماری‌های انگلی در ایران اونی که انگل‌شناسی پزشکیه حجمش نصف بیماری‌های انگلی توی ایرانه آدم حس میکنه ما بیشتر انگل داریم!
از عکسای جذاب توی کتابا بذارم براتون؟! یا تنهایی لذت ببرم از دیدن عکس‌هاشون؟ به گفته سایرین شما منو موقع خوندن این کتاب ببینید فکر می‌کنید دارم یک رمان عاشقانه خفن میخونم نه مثل رمئو و ژولیت که کلی کشت و کشتار داره یک رمان عاشقانه ملو بدون خون و خونریزی و پایان هندی طور! ولی همون سایرین با دیدن عکسای توی کتاب گوشت تن‌شون ریخته...

من زنده‌ام اما مرتباً به مرگ موقت فرو میرم!

۲ ۴
خب میرسیم به این قسمت از قرآن که خدا جون میفرماید به یقین با هر سختی آسانی‌ است و از اون جایی که خدا همه وعده‌هاش حقیقت داره و خودش در یک جای دیگری فرموده است که پس تو صبر پیشه کن که وعده خدا حق و حتمی است... ما هم بعد از سختی به آسونی رسیدیم و جا داره پایان ایام امتحانات بی‌خوابی کشیدن‌های پیاپی زجه زدن سر نفهمیدن بخش‌هایی از جزوه و نثار باقیات و صالحات سمت روح پرفتوح استاد و عمه محترمه و گاهی هم مادر و پدر محترمه و نتیجه‌گیری اینکه بابای این استاد کاش اون شب این خطا رو مرتکب نمی‌شد و صبح با استرس و چشم پف کرده سر جلسه رفتن رو به تمامی زجر دیدگان تبریک و تهنیت عرض بنمایم.
الان شما آثار امتحانات رو توی من می‌تونید ببینید نمونه‌اش همین اندیشه که باعث شده پست من این شکلی شروع شه... یا این که از دیروز هر چی میخوابم از خواب لعنتی سیر نمیشم اصلا یک وضعیت نابسامانی دارم هنوز هر از چند گاهی دچار مرگ موقت و یک خواب عمیق میشم این دو روزه.
ولی خدایی کاش ترم بعدی از اسفند شروع میشد نه از ۱۳ بهمن ما هنوز بدن‌مون کوفته است بابا...
از جذابیت‌های این ایام بگم براتون اول از همه که فهمیدم تارزان غیرتی چقدر رفیقه چقدر زیاد و چقدرم کارآگاه و باحاله یعنی اسپری توالت اگه میدونست تارزان غیرتی انقدر خفنه عمرا انقدر به پر و پای من می‌پیچید البته درمورد این موضوع اسپری توالت جا داره بگم خداوندگارا این چه کاری بود باهاش کردی درسته ما دوستش نداریم و تصمیم داشتیم حالشو تا آخر کارشناسی بگیریم ولی دیگه داداش تو کوتاه بیا این نوع حالگیری که تو براش ایجاد کردی حقش نبود انقدر هم بد نیست بابا... 
بعد جا داره به استادی اشاره کنم که من رو تو فاصله دو هفته دو بار جنون کشید و باعث شد وسط دانشکده جیغ بزنم و بپر بپر کنم انصافا دمش گرم عشقه عشق یک کاری کرده بود دیروز هر کسی میرفت توی پرتالش با جیغ شادی برمیگشت بیرون کاش زودتر این دوره کارشناسی تموم شه که نگن خواستی پاچه خواری کنی و فلان بتونم ازش قدردانی کنم نه فقط برای نمره کلا برای همه ویژگی‌های اخلاقیش البته یک ویژگیشو نمی‌پسندم ولی خب گل بی‌خار خداست و این صوبتا.
دعا کنید پایان ترم جدید هم همینقدر شاد باشم و راضی...
خدایا ازت متشکرم بابت همه چیز...

تحت تعقیب برای اونی که سرش رو بیاره جایزه خوبی در نظر داریم یا مثلا گم شده اگه ازش اطلاعاتی دارید با ما تماس بگیرید و مژدگانی دریافت کنید!

۲ ۴
انقدر که صفحه کاربری دانشگاهم رو چک کردم که دیگه میرم سمتش جیغ میزنه میگه ازم دور شو ازت خسته شدم لعنتی و بعد آهنگ جلفی پخش میشه تحت عنوان بیااااا دوری کنیم از هم!... 
تا الان ۵ تا امتحان دادم که یکیش هشتم بوده دوتاش یازدهم یکیش پانزدهم و دوتاش هم هجدهم و فقط استادی که هشتم امتحان گرفته بود بعد از نزدیک به ۱۰ روز نمره گذاشت یکی هم یکی از اون یازدهمی‌ها بقیه شون همگی آب شدن رفتن تو زمین بدبختی نمره دانشجو پول هم نیست که بگیم احتکار کردن تا مثلا گرون تر بفروشن یا گذاشتن بانک دارن سودشو میگیرن... 
در نتیجه به شخصه به کسی که سر استادهای مذکور و یا حداقل خبری از نمره‌ها بیاره پاداش و مژدگانی خوبی در نظر دارم! دیوونه شدیم از دست‌شون اااه!!!

اگه یه روزی بخوام زکات علمم رو بدم

۲ ۷
میگن تدریس زکات علمه اگه به مقاطع بالا برسم و از اتفاقات مشابه امروز از ذوق سکته نزنم یقینا برای استادی شیوه استاد استندآپ کمدی‌مون رو در پیش میگیرم مگه داریم استاد جذاب‌تر از استادی که تا ساعت ۲ شب جواب ایمیل میده و رفع اشکال میکنه استاد نیست جواهره این نظر ربطی به قسمت بعد کارش نداره چون واقعا انقدر ذوق کردم نمیتونم بگم و وصفش کنم بعدشم که بگه چون دانشجوی خوبی هستی برات برگه رو صحیح کنه و بشی ۱۹ یعنی تو ۱۹ نشی به زور بهت ۱۹ بده یعنی پرواز کردم از ذوق ... چون حس میکردم خیلی غلط نوشتم و فقط خیالم راحت بود که پاس میشم که اینجوری شد...

آمدی جانم به قربانت...

۲ ۸
مژده ای دل که دگر باد صبا بازآمد 
هدهد خوش خبر از طرف سبا بازآمد 
برکش ای مرغ سحر نغمه داوودی 
باز که سلیمان گل از باد هوا بازآمد 
عارفی کو که کند فهم زبان سوسن 
تا بپرسد که چرا رفت و چرا بازآمد 
مردمی کرد و کرم لطف خداداد به من 
کان بت ماه رخ از راه وفا بازآمد 
لاله بوی می نوشین بشنید از دم صبح 
داغ دل بود به امید دوا بازآمد
چشم من در ره این قافله راه بماند 
تا به گوش دلم آواز درا بازآمد 
گر چه حافظ در رنجش زد و پیمان بشکست 
لطف او بین که به لطف از در ما بازآمد
میدونید خیلی سخته عاشق باشی و معشوق ازت فراری باشه ولی اگه به وصال معشوق فراری برسی لذتش وصف نشدنیه این مسئله دختر و پسر هم نداره مکان و زمان و سن و سال هم نمیشناسه مثلا من امروز تونستم به وصال یار برسم و وسط امتحان از دیدن یار انقدر ذوق زده شدم که یک لبخند زدم به پهنای صورت اصلا نمی‌تونم براتون وصف کنم حالم رو وقتی یار نازنینم رو دیدم این یار فراری که همیشه تارزان غیرتی میگفت ولش کن اگه برگشت یار تو بوده اگه نه از اولشم مال تو نبوده و خب برگشت اونم تو چه موقعیتی وسط امتحان اومد و نشد نخندم و باور کنید استاد هم از خنده من خنده‌اش گرفت خیلی سخت بود تحمل فراق ولی خب اومدم بگم که من به معشوق رسیدم و بسیار شادم...
بذارید از اول بگم از وقتی که توی یک نگاه عاشقش شدم اون موقع هم سرکلاس درس بودیم دقیقا همین درس و من یک باره چشمم به جمالش روشن شد اصلا نمیتونم بگم چقدر منقلب شدم چقدر مجذوب زیباییش شدم کم مونده بود عین مجنون یا فرهاد کوه کن بشم در راه عشقش... خب خب بذارید از عشقم بگم از عشقم که به سان برگ گل می‌مونه اصلا به سان که نه خودش گله این رو جدی میگم خودش گله یک گل دلبر با ابروهای کمون بدون هیچ عیب و نقصی
خلاصه کنم براتون امروز باید دو تا امتحان می‌دادم خسته و داغون براثر بی‌خوابی و کم خوابی رفتم دانشکده حتی انقدر گیج بودم با استاد رپ دست دادم بعد مغز خودم ارور داد که چیییییی چیکار کردی؟ تارزان غیرتی اومد و شروع کردیم مسخره بازی درآوردن و مرور خلاصه با اینکه گفته بودن هشت و نیم اینجا باشید و مام بودیم نه اونا در کلاس رو باز کردن نه ما در کلاس رو باز کردیم که ببینیم چه خبره و نگو اونا منتظرن ما بریم تو! ماهم منتظر بودیم اونا بیان بگن امتحان ساعت قبلی‌ها تموم شده و اجازه داریم بریم داخل خلاصه که جای هشت و نیم نه رفتیم امتحان بدیم بعد از اینکه شیوه کار رو گفتن به خط شدیم که با حفظ نظم بریم سراغ میکروسکوپ‌ها ۱۰ تا میکروسکوپ بود هر میکروسکوپ ۳۰ ثانیه وقت داشتیم بچه‌ها دونه دونه رفتن و شروع کردن نوشتن تا نوبت من شد شروع کردم میکروسکوپ‌ها رو دیدن تا رسیدم به میکروسکوپ چهارم وقتی چشمم رو روی چشمی قرار دادم اشک شوق بود که در چشمانم حلقه زد آخه معشوق من اونجا بود سوسن عزیزم با اون ابروهای کمون و بادکنک‌هاش بعد به یاد تک تک مسخرگی‌هامون سر سوسن و اشتباهات وحشتناک و خنده دار بلاگرها توی اینستا افتادم و حسابی روحم شاد شد عین منگول‌ها چنان لبخندی زدم که استاد خودش هم به افکارم پی برد و خنده‌اش گرفت خلاصه که اشک شوق در چشمانم حلقه زده بود که خب تو ایستگاه بغلی یعنی ایستگاه پنجم شد بهت و حیرت داغون شدم آقا داغون یک چیزی دیدم به عمرم ندیده بودم بخش آرامش بخش ماجرا اینجاست که بقیه هم ندیده بودن و دورهمی نفهمیدیم چی بوده!
بعدش امتحان زیست شناسی میکروبی داشتیم که خب اتفاق دل انگیزی توش نیفتاد نمره ام میدونم خوب میشه امااا واقعا از یک نفر توی این امتحان نفرت پیدا کردم کسی که قبلا دوستش داشتم و با ذوق درباره‌اش حرف میزدم چون فکر نمیکردم انقدر بدجنس باشه که بگه فلانی که چیزیش نیست در حالیکه فلانی داشت از درد به خودش می‌پیچید واقعا برای آدم‌ها متاسفم گاهی رویی از خودشون نشون میدن که دوست داری روشون استفراغ کنی!

سرش رفت

۲ ۱۰
یک حکایتی بود از دوستی موش و گربه! با هم رفیق شده بودند و یک حلب روغن هم پیدا کرده بودند و قرار بود غذای زمستان باشه ولی گربه یک روزی هوس روغن میکنه به موش میگه یکی از فامیل بچه زاییده و باید بره اونجا و میره و از حلب روغن میخوره شب که میاد پیش موش، موش از گربه سوال میکنه که خب اسم بچه رو چی گذاشتن؟ گربه هم میگه سرش رفت! موش تعجب میکنه و خلاصه اینکه بازم تکرار میشه و میشه نصفش رفت و کلش رفت الان امتحانات من سرش رفت! اولین امتحان که کارگاه آمار بود به خیر گذشت امیدوارم خیلی زود بیام بگم نصفش رفت و بعد هم کلش رفت...
دعا کنید برام باشه؟!
درباره من
نه پی زمر و قمارم نه پی خمر و عقارم
نه خمیرم نه خمارم نه چنینم نه چنانم

من اگر مست و خرابم نه چو تو مست شرابم
نه ز خاکم نه ز آبم نه از این اهل زمانم

"مولانا"

+

سه ﺑﯿﺖ ، ﺳﻪ ﻧﮕﺎﻩ ، ﺳﻪ ﺑﺮﺩﺍﺷﺖ

▪️ﻣﻮﺳﯽ ‏(ﻉ) ﺧﻄﺎﺏ ﺑﻪ ﺧﺪﺍﻭﻧﺪ ﺩﺭ ﮐﻮﻩ ﻃﻮﺭ:
ﺍَﺭَﻧﯽ ‏(ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺑﻪ ﻣﻦ ﻧﺸﺎﻥ ﺑﺪﻩ)
▪️ﺧﺪﺍﻭﻧﺪ: ﻟﻦ ﺗَﺮﺍﻧﯽ ‏(ﻫﺮﮔﺰ ﻣﺮﺍ ﻧﺨﻮﺍﻫﯽ ﺩﯾﺪ)

▪️ﺑﺮﺩﺍﺷﺖ عاقلانه:
ﭼﻮ ﺭﺳﯽ ﺑﻪ ﮐﻮﻩ ﺳﯿﻨﺎ ﺍﺭﻧﯽ ﻣﮕﻮ ﻭ ﺑﮕﺬﺭ
ﮐﻪ ﻧﯿﺮﺯﺩ ﺍﯾﻦ ﺗﻤﻨﺎ ﺑﻪ ﺟﻮﺍﺏ ﻟﻦ ﺗﺮﺍﻧﯽ

▪️ﺑﺮﺩﺍﺷﺖ عاشقانه:
ﭼﻮ ﺭﺳﯽ ﺑﻪ ﻃﻮﺭ ﺳﯿﻨﺎ ﺍﺭﻧﯽ ﺑﮕﻮ ﻭ ﺑﮕﺬﺭ
ﺗﻮ ﺻﺪﺍﯼ ﺩﻭﺳﺖ ﺑﺸﻨﻮ، ﻧﻪ ﺟﻮﺍﺏ ﻟﻦ ﺗﺮﺍﻧﯽ

▪️ﺑﺮﺩﺍﺷﺖ عارفانه:
ﺍﺭﻧﯽ ﮐﺴﯽ ﺑﮕﻮﯾﺪ ﮐﻪ ﺗﺮﺍ ﻧﺪﯾﺪﻩ ﺑﺎﺷﺪ
ﺗﻮ ﮐﻪ ﺑﺎ ﻣﻨﯽ ﻫﻤﯿﺸﻪ، ﭼﻪ ﺗﺮﯼ ﭼﻪ ﻟﻦ ﺗﺮﺍﻧﯽ
تگ ها
آخرین مطالب
آرشیو مطالب
موضوعات
طراح قالب : عرفـــ ـــان قدرت گرفته از بلاگ بیان