جانیمسانღ

سن منیم جانیمسان

وی زنده است

۲ ۵
میگن پایان خنده گریه است! به دفعات بهم ثابت شده... دیروز صبح تا چهار زیاد خندیدم شبش حسابی از دماغم در اومد این وسط به یکی از بلاگرها توپیدم هنوزم ازش دلخورم و میخوام بهش بتوپم حتی شاید هم در اشتباه باشم ولی همینه که هست! من از حرفش برداشت خوبی نداشتم قانع هم نشدم که اشتباه برداشت کردم به جاش از همون دوست عزیزی که گفته بود همه روزهات همینجورین‌ها متشکرم بابت دیشب
فقط درباره قسمت‌های خنده دار دیروز اینو بگم که استادها چه با شعور شدن همه شون بدون اینکه فعال باشم تو کلاس نمره فعالیت کلاسیمو میدن! دستشون درد نکنه... 

اگه اخراج شدم بدانید و آگاه باشید

۲ ۱۲
روز دانشجو مبارک آقا اگه من اخراج شدم از دانشگاه بدانید که سر تریبون آزاد روز یکشنبه است که با تأخیر به مناسبت روز دانشجو برگزار میشه البته هم شاید نرم پشت تریبون از بس که همه گفتن نکن این کار رو ولی اگه برم یقیناً با طنز سیاه خودم از روی مسئولین رد میشم به جز آموزش جان عزیز که حتی تارزان غیرتی هم حق نداره بهش بگه بالا چشمت ابرو موجود داری!
+ به قول یکی یکسری جوش زدم که تنها توجیه چنین جوش‌هایی میتونه عروسی خودم باشه!

قدر دان باش!

۲ ۲
چند وقتی هست با بچه مدل استاد رپ صمیمی شدم میگه قدر خودتو بدون خیلی مهربونی با اینکه فلان و بیسار خبر نداره که من یک وقت‌هایی خیلی وحشیم اتفاقا ولی با افرادی مشابه بچه نمی‌تونم وحشی باشم چون براشون احترام زیادی قائلم و به نظرم بهترین مخلوقات خدا همین افراد هستند البته بعد از پیامبرانش و ۱۲ تا امامش بهترینن واقعا بهترین هستن خصوصا که بچه با اینکه بهش لقب بچه دادن دوستان و منم افتاده تو دهنم خیلی هم بزرگه شاید به نظر بچه بیاد ولی دلش دریاست...

وی گفت همه روزهات اینجورین ها!

۲ ۴
خب چون که یک دوست عزیز و مهربونی جویای حالم شده بود البته در تلگرام و این در تلگرام بودنش برام با ارزش تر بود چون که زیرا هر چند سال یک بار میاد تلگرام این که بکوبه بیاد تلگرام سراغتو بگیره خیلی دلچسبه جا داره بخاطر این مسئله قر شادی هم بدی حتی! داشتم میگفتم چون جویای حالم شده بود اومدم از روزی بگم که وقتی براش تعریف کردم گفت عجب خرشانسی خدا بیچاره اون دوستت کلا همیشه روزات اینجورین‌ها!
آخه براش از دوشنبه شب گفتم از این که سه شنبه باید گزارش بدیم و دوشنبه هلاک رسیدم خونه گزارش بنویسم دیدم حسش نیست به تارزان غیرتی گفتم و گزارش گیاهش رو برام فرستاد بعد من دیدم یکسری چیزها رو توی هم توی هم علامت زده و خب شبیهش در جاهای دیگه هم هست برای همین خیلی خجسته و شاد و خندان گفتم من اون یکی جاها علامت میزنم شلوغ نشه گزارشم به همین شدت جذاب و زیبا خلاصه که شروع کردم اما دیدم خسته ام با کامپیوترم سخته برای همین همه رو پاک کردم دوباره عکسا رو اضافه کردم سیو کردم رفتم گزارش میکروب رو کامل کردم و بعد گفتم پرینت بگیرم ازشون خلاصه گزارش اولی رو پرینت گرفتم اما جوهر پرینتر گرامی به دومی نرسید و من موندم بی گزارش که بابا گفت فلان لوازم تحریری از ۷ صبح بازه و خلاصه که آسوده خوابیدم و صبحم بر همون اساس فکری که شلوغ نشه نام گذاری کردم
دیگه رفتم دانشگاه و گزارشم رو گذاشتم روی میز استاد وقتی میخواست تصحیح کنه رفتم بالا سر استاد و دیدم بله همه اونایی که به نیت شلوغ نشدن جای دیگه زدم غلطه همه‌شون با این حال با وجود تعداد زیادی غلط استاد بهم نمره کامل داد که خب دمش گرم و بعد میدونین جالبش کجاست؟ به تارزان غیرتی سر دو تا غلط داد ۴.۵ از ۵ اینجا بود که من حس شاخی و خفنی گرفتم خلاصه کارمون رو انجام دادیم و رفتیم به سوی آزمایشگاه میکروب
گزارش میکروب رو صبح یادم رفته بود پرینت کنم و وسط اتوبان یادم افتاد که باید پرینت بگیرم و قرار بود بین دو تا کلاس بریم دانشکده فنی پرینت بگیریم ولی خب متاسفانه وقت نمی‌شد دیگه سوار آسانسور شدیم کارشناس عشق و جیگر میکروبم با ما بود و کلی سر به سرمون گذاشت توی آسانسور چقدر عشقه این بشر خدا میدونه تو فکرم وقتی ترم تموم شد ازش بپرسم ببینم اجازه میده ترم دیگه برم ازش کار یاد بگیرم یا نه
خلاصه رفتیم سر کلاس میکروب و از تخته عکس گرفتیم و خواستیم بشینیم توی پرانتز باید عرض کنم که موبایل قدیمی من مرحوم ال جی G6 بود و بنده خدا به صورت افقی هم توی جیب من جا می‌شد اما این سامسونگ عزیز یکم زیادی بزرگه خصوصا که آخرشم با اینکه لمس رو درست کردم بابام نت رو نگرفت گفت تو گوشی بازی من دوست دارم ولی گوشی باز نیستم کلا شاید روزی دو ساعت کار کنم اونم با دوربینش که خب من برای فلان کار میخوام و دوربین نت بیساره و عملا چاخان کرد که نت دست من بمونه که خب دستش هم درد نکنه هر چند که واقعا فرق چندانی ندارن و گوشی خودشم خفن بود خلاصه به خاطر بزرگی بیش از حد افقی جا نشد داشتم میگفتم خواستیم بشینیم روپوش رو دادم بالا که بشینم یهو دیدم یک چیزی گفت تق و یک عدد موبایل افتاده زمین گلسش هم جدا شده هیچی دیگه نه تنها من که فشار تارزان غیرتیم افتاد با ترس موبایل رو برداشتیم دیدیم که جیییییغ سالمه فقط گلسش چون تمام چسب نیست و دور چسبه خر کرده جدا شده و یک عالمه پشم چسبیده بهش! اون حجم از پشم واقعا پشم‌هااا توی آز میکروب واقعا عجیب بود لعنتی خلاصه که یک دور دیگه قر شادی دادیم
بعد استاد اومد و گفت بقیه کوشن گفتیم هنوز نیومدن که بعد ساعت ۳ فهمیدیم اسکولای خرخون نشستن شیمی آلی ۲ و بیوشیمی خوندن یکی نیست بهشون بگه داداش شما درستو باس قبلا میخوندی! خلاصه که سر نیومدن‌شون با استاد یکم گپ زدیم و با کلی ترس و لرز ازش پرسیدیم که استاد شما چرا از گروه لفت دادی از حرف ما ناراحت شدی؟ گفت لفت ندادم من! گفتیم چرا استاد بعد از سوالی که درباره انتقال ویروس به سگ کردیم لفت دادین با فاصله خیلی کم که خب باعث شد ما کلی فکر و خیال کنیم بخدا! بنده خدا استاد انقد خندید از چشماش اشک اومد بعدا اعتراف کرد سوتی داده و نمیدونسته و خلاصه که دلخور نیست تهش هم بهم شماره داد که توی گروه اضافه اش کنم جذاب من!
بعد که اومدم خونه دیدم اااع دو سه دقیقه به هشت یکی از بلاگرها از این پیامای روز خوبی داشته باشید سند تو آل کرده حالا شایدم نکرده ولی خب از این سبکا بود که معمولا خاله‌ها و عمه‌ها توی گروه فامیلی برای شروع صبح پرانرژی میفرستن (فکر میکنم این شخص وب منو نمیخونه ولی اگه خوندی دیگه ببخشید گفتم بقیه رو بخندونم) خلاصه که با دیدنش بازم یک لبخند به قول آنه جانم چپلوک نشست روی لبم 
عصرش قرار بود غول مهربون رو ببینم بعد یک چیزهایی شد که تا کات رفتیم یعنی بهم گفت شماره منو پاک کن! پیامکامون رو هم پاک کن منم آنفالو کن همه‌اش هم زیر سق سیاه یکی از بلاگرهاست که یکم قبلش دقیق دو دقیقه قبلش پیام داد پرسید چطوره رابطه ما جا داره بگم الدهنت الس... بله 
خلاصه که بخیر گذشت و عصری اومد پیشمون و با بابام درباره کاسبی حرف زدن و منم حوصله ام از حرفای مردونه شون سر رفت یک کلکسیون ازش عکس گرفتم با انواع شکلک‌ خلاصه بابا که رفت یک سیگاری بکشه عکسا رو نشون غول مهربون دادم تازه چندتام دوتایی گرفتیم و کلی هم ذوق کردم که نگفت پاک کن البته قید کرد دختر دیگه بود نمیذاشتم نگه داره عکسا رو که خب حقم داره میشه ازش کلی رشوه گرفت که پخش نکنم اونا رو خصوصا اونی که با افکت مماخ آویزون ازش گرفتم و اون افکت دخترونه‌ها که ته خنده شدن
بعدش گرسنه بودم یهو گفتم که بیاید تخته شرطی بازی کنید ببینم شام مهمون کیم خخخ بابام گفت تخته که بازی کنیم ولی شرطی خوب نیست و من خودم شام رو میگیرم خلاصه تخته بازی کردن و مساوی شدن یک پنج تایی بابا برد یک پنج تایی رو غول مهربون برد یک دستم من جهت خنده با غول مهربون بازی کردم تهش هم باختم شما بیاید بگید میدونیم عمدی بود و اینا!‌ 
دیگه ساعت ۱۲ بود که غول مهربون رفت و بعدشم که رسید خونه یک ساعتی حرف زدیم بهش میگم چرا با بابام تعارف میکنی سر این سوالم حدیث رو کرد بهش میگم بدجنس تو به من میگی من فکر میکردم تو یه املی بعد خودت حدیث از پیامبر میگی برای توجیه تعارف کردنت؟ خلاصه که مردم براش با این کارهاش 
این بود انشای من
ادامه مطلب یک آهنگه که شرح حال این روزهای منه دوست داشتید برید ادامه رو بخونید یا بشنوید

واقعا چرا؟ + بعدا نوشت

۲ ۶
قرار بود موبایلم رو با بابا عوض کنم ولی انقدر سرعت نوت ۹ کمتر از اس ۹ بود که بابام گفت نمیخواد! توی تنظیمات هم چیزی درباره حساسیت صفحه لمسی ندیدم واقعا حساسیتش انقدر کمه؟!
+ حل شد با تشکر از ابوالفضل که همیشه حلال مشکلاته 

از وقتی فهمیده خودشو زده به موش مردگی

۲ ۴
موبایلم از جام جهانی فنا رفته!‌ یعنی یک شب داشتم فوتبال می‌دیدم که موبایل شوتینگ شد اون سر خونه نه اینکه پرتش کنم نه یهو شش متر پریدم هوا موبایلم رو پام بود فکر کرد این پریده منم بپرم پرید و با صدای دلخراشی فرود اومد که در اینجا جا داره لعنت کنیم پسر همسایه رو که از صدای فریادش ترسیدم و گرنه من بخاطر هیچ اتفاقی در فوتبال نمی‌پرم مگه از ترس داد پسر همسایه... به جاش معمولا جیغ میزنم!
داشتم میگفتم از زمان جام فنا رفت و حالا چند وقتیه حس میکنم دلم رو زده و دیگه دوستش ندارم و میخوام بفروشمش خیلی تصمیمم جدی نبود تا امروز و دقیقا از امروز شروع کرده به اذیت کردن بنده و خودشو زدن به غش و ضعف و نمیدونه که این کارش بدتر باعث میشه مصمم شم بفروشمش میخواستم همین امشب بفروشمش و برای بابام نوت ۹ بخرم و موبایل بابام رو ازش بگیرم که شانس آورد بابام طفلک چشم درده غول مهربونم شانسش تا ده شب سرکاره و موبایلیه هم تا همون نه و ده هست و دیر میشه و افتاد فردا...
ولی این نیت فروش موبایل باعث شد یک چیزی رو بفهمم اون هم اینکه پدرم من باب یک موضوعاتی تغییر کرده و بابتش خیلی خوشحالم چون که بابام حرفی زد که فهمیدم پدرم کمی فقط کمی عاقل شده و خب بابتش میتونم بگم خدایا شکرت 

از دانشجویان تهران شمال باید تست سلامت روانی، شنوایی سنجی و بینایی سنجی بگیرند.

۲ ۸
۱. برگشته میگه وحشی مهربون رو توی راه پله دیدم از ترس سکته زدم عین چی ازش میترسم ولی خیلی دوستش دارم مرد باید اینجوری باشه! این رو که گفت میخواستم بگم ای یابو میگفت که گفته دوستت دارم ها ما میگفتیم کسی رو مغزشو خر گاز نزده پس تو بودی نگران نباش الان میگم بیان با این لباس سفیدها ببرنت.
۲. پنجره رو باز کردیم از بوی تعفن آزمایش ژنتیک خفه نشیم باد زد جعبه لام رو تکون داد یه جوری که انگار داره بای بای میکنه با ما. در گوشش میگم جعبه لاما رو میگه الهام چی؟ میگم جعبه لاما میگه جعبه الهام؟ دارم میترکم از خنده که خودش میفهمه بعد کلاس بهش میگم خوبه استاد نشنید اسمش الهامه!
۳. داریم برمیگردیم بنر زدن که گذشت کنید تا نمیدونم چی چی بشه من خوندم گذشت کلید تا چی چی بشه و داشتم فکر میکردم چه بی معنی که نزدیکتر رسیدیم دیدم کنید بود نه کلید!
خلاصه که چون ما سه تا مشتیم که نمونه خرواریم میگم بد نیست علاوه بر گرفتن تست اعصاب و روان از اساتید، از دانشجویان تهران شمال هم تست سلامت روانی و شنوایی سنجی و بینایی سنجی بگیرن!

جا داره سجده شکر به جا بیارم همه عمر!

۲ ۴
دیشب برام سوالات زیر رو فرستاده
۱. در pulmonta دو نوع سلول اسپرم Aprean و Euprean وجود دارد تفاوت این دو سلول اسپرم چیست؟ (۵ - ۴ صفحه)
۲. پروتاندری بودن نرم تنان و دیگر شاخه ها چه تفاوتی با هم دارند و از اول تا الان کدام ها پروتاندری بوده اند؟ (شکر خدا نگفته چقدر!)
۳. اوپیستوفور چیست؟ (۳ خط)
۴. در اسکافوپرداها اسم پاها و اسم اندام‌های حفاری؟
۵. اصطلاح علمی سفالوتورکوس؟
۶. اسم لارو هزارپایان و صدپایان و تفاوت لاروها باهم؟ (۸ - ۷ صفحه)
۷. دلیل انقراض تریپلوسیت‌ها؟ (یکی دو خط)
۸. چرا در سخت پوستان باید بخش دم مانند وجود داشته باشد؟
۹. ۶ مرحله لاروی میگوها؟ چرا محل زندگی‌شان انقدر متغیر است؟
تازه گفت بازم هست یعنی در اصل ۲۰ تا سواله و گفته هر هفته هم همین آش و همین کاسه است! اولش که فرستاد فکر کردم مال درس فیزیو باشه بعد که گفت وحشی مهربون بازم قاطی کرده سجده شکر به جا آوردم که باهاش درس نگرفتم مجددا! مرتیکه تعادل روانی نداره با یکی دیگه دعواش میشه سر بقیه خالی میکنه! 
کاش آدم‌ها قبل از این‌ که استاد بشن یه تست روانی میدادن! یکی میشه اینجوری که انقدر عوضیه یکی هم وسط تایم استراحت بهش خبر میدن عزیزت بیمارستانه بازم وقتی میاد سرکلاس سعی میکنه همه بچه‌ها رو بخندونه کلاسش خشک برگزار نشه و بچه‌ها درسش رو بفهمن اگه این آدمه اولی چیه اگه اون آدمه لابد دومی فرشته است!

مزاحم بیشعور خر یا آب قند بیارید لطفا، مسئله این است!

۲ ۶
دیشب یکی زنگ زد با شماره ۲۲۸۳... منم فکر کردم دوست خرمگس باشه زنگ زده بگه بریم استخر برای همین جواب ندادم بعد از کلی چت و بازی بالاخره دو و نیم شب خوابیدم و شانس یادم رفت سایلنت کنم موبایلم رو ساعت ۸ بود که دیدم یک گله گاو میگن مااا مااا الهی العفو گویان دستم رفت سمت موبایل به خیال اینکه ساعت ۹:۳۰ شده و قراره ترکمن بامزه بیاد و باید بیدار شم ولی دیدم ای بابا باز این یارو ۲۲۸۳... است که کله سحر مزاحم شده با عصبانیت تلفن رو وصل کردم گفتم بله که دیدم صدایی نمیاد نگاه کردم دیدم قطع کرده قبل از وصل شدن تماس میخواستم سایلنت کنم و بخوابم که به اون یکی خط زنگ زد فحش گویان از اینکه گیر چه بیشعور خر سمجی افتادم پوف و ایش گویان تماس رو وصل کردم و گفتم بله بفرمایید لازم به ذکره تمام این مدت دراز به دراز افتاده بودم توی جام که با شنیدن صدای فرد پشت تلفن عربده کشان تو جام نشستم نمیتونم بهتون بگم چقدر جا خوردم ولی خدا شاهده اینجوری شوک شدم و نشستم گردنم گرفت و باورم نمیشد مادرم بی خبر پاشده اومده تهران و خونه عمه شوهرش بود و این بیشعور خر در واقع بیشعور خر نبوده من خر بیشعورم اصلا گاو خر بیشعورم که جواب نمیدادم خلاصه که خر تیتاپ خورده دیدین؟ اگه دیدین منو دیدین وقتی فهمیدم مادرمه
بزنید کف قشنگه رو که من امسال بهترین عیدی ممکن رو از پیامبر جان گرفتم و برای تک تک تون یک همچین عیدی خفنی آرزومندم :)‌ عیدتون مبارک

نگوییم بگوییم

۲ ۹
نگوییم غول مهربان بگوییم آورنده باران یا مثلاً پنگوئن خوش قدم! یک آدم چقدر میتونه خوش قدم باشه؟ که هر وقت میاد خونه ما بارون بیاد؟ تازه امروز بعد چند روز اینترنت خونه هم وصل شد وی غولی با کرامت و جذاب و جیگر بود! بزنید به تخته چشم نخوره عزیزم 

سلام سلام خاله بزغاله! علیک سلام خاله بزغاله!

۲ ۹
دبستان که بودیم یکی از تفریحات ما توی زنگ تفریح این بود که یار کشی می‌کردیم و بعد هر گروهی دستاشون رو مینداختن دور کمر یا گردن بغل دستی و بعد گروه اولی میگفت سلام سلام خاله بزغاله و میرفت سمت اون یکی گروه! بعد اونا میومدن سمت این یکی گروه و میگفتن علیک سلام خاله بزغاله تهش رو یادم نیست ولی یادمه گروه اول میگفت بچه داری خاله بزغاله اون یکی گروه میگفت نه بچه ندارم خاله بزغاله بعد اونا میگفتن پس اینا چین خاله بزغاله و اون یکی گروه اشتباه نکنم میگفت شور و شرن یا همچین چیزی! تهشم گمونم اونا میگفتن یکیشو میخوام اونام میگفتن کدومو میخوای و یکی از یارا میرفت تو اون یکی تیم! خلاصه دقیق یادم نیست ولی بازی تباهی بود یادمه 
یهو یادش افتادم گفتم یادی کنم ازش حالا چی شد یادش افتادم؟ توی تلگرام یه عکس دیدم نوشته بود دهه گذشته اینجوری بودیم تلفن برامون واتس آپ بود نقشه روی دیوار گوگل مپ بود آلبوم عکس اینستا بود و ... دیگه یاد قدیما افتادم یاد اینم افتادم
حالا اینو شماها نداشتین ولی به شخصه کلش آف کلنز بازی میکردم وقتی کلش آف کلنز مد نبود! اصلا نبود که مد باشه! آدم‌هام مجسمه‌های خمیری فیلی شکل بودن پول‌هام این شن‌های مخصوص عروسک سازی دستمال‌های کوچولو که مادربزرگم دوخته بود قلمروی هر کدوم و وسایل خونه باربیم وسایل‌شون و یه ماشین هم داشتم که کف و چرخش جدا میشد یه فولکس قورباغه‌ای نارنجی (وی از بچگی عاشق فولکس قورباغه ای بود) اونم برای جا به جایی کل سرزمین خفن‌شون استفاده میکردم! سرزمینش آپشن داشت حرکت کنه! 

نه کیلو آجیل

۲ ۱۲
۰. دیدم خیلی وقته پست اینجوری ننوشتم بیام بنویسم.
۱. همه رو برق میگیره من رو شمع سوخته! این جمله مفید مختصر پست حذف شده است.
۲. من هر جلسه برای آز میکروب ترس دارم وحشت دارم از استرس کابوس می‌بینم فقط و فقط سر نمره! و در نهایت همیشه بالاترین نمره کلاس میشم! ولی این هفته واقعاً امیدی نداشتم و وقتی استاد گفت خیلی خوبه میخواستم بغلش کنم از ذوق وقتی بازم بالاترین نمره کلاس رو گرفتم قشنگ حس کردم ضربان قلبم تغییر کرد قبلش تقریباً از کار افتاده بود یهو اوج گرفت! 
۳. قبل آز میکروب به تارزان غیرتی میگم میترسم باکتریم کپک زده باشه یکی از دانشجوهای شیمی قیافه‌اش مخلوطی از تعجب و علامت سوال و پوکر شد خواستم بگم چیه خب باکتریم کپک بزنه صفر میشم بعد دیدم خب برای اونی که زیست نمیخونه کپک زدن باکتری چیز عجیبی میتونه باشه واقعاً‌
۴. اگر دختری رو حوالی پارک وی یا اتوبان مدرس دیدین که یک روسری قرمز و یک کاپشن و شلوار طوسی پوشیده و یک کوله پشتی خیلی بزرگ انداخته کولش و ترک موتور نشسته و داره یخ میزنه و عین یه جوجه خودشو جمع کرده اون یقیناً منم
۵. خدا رو شکر بابت حال خوب این روزهام
درباره من
نه پی زمر و قمارم نه پی خمر و عقارم
نه خمیرم نه خمارم نه چنینم نه چنانم

من اگر مست و خرابم نه چو تو مست شرابم
نه ز خاکم نه ز آبم نه از این اهل زمانم

"مولانا"

+

سه ﺑﯿﺖ ، ﺳﻪ ﻧﮕﺎﻩ ، ﺳﻪ ﺑﺮﺩﺍﺷﺖ

▪️ﻣﻮﺳﯽ ‏(ﻉ) ﺧﻄﺎﺏ ﺑﻪ ﺧﺪﺍﻭﻧﺪ ﺩﺭ ﮐﻮﻩ ﻃﻮﺭ:
ﺍَﺭَﻧﯽ ‏(ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺑﻪ ﻣﻦ ﻧﺸﺎﻥ ﺑﺪﻩ)
▪️ﺧﺪﺍﻭﻧﺪ: ﻟﻦ ﺗَﺮﺍﻧﯽ ‏(ﻫﺮﮔﺰ ﻣﺮﺍ ﻧﺨﻮﺍﻫﯽ ﺩﯾﺪ)

▪️ﺑﺮﺩﺍﺷﺖ عاقلانه:
ﭼﻮ ﺭﺳﯽ ﺑﻪ ﮐﻮﻩ ﺳﯿﻨﺎ ﺍﺭﻧﯽ ﻣﮕﻮ ﻭ ﺑﮕﺬﺭ
ﮐﻪ ﻧﯿﺮﺯﺩ ﺍﯾﻦ ﺗﻤﻨﺎ ﺑﻪ ﺟﻮﺍﺏ ﻟﻦ ﺗﺮﺍﻧﯽ

▪️ﺑﺮﺩﺍﺷﺖ عاشقانه:
ﭼﻮ ﺭﺳﯽ ﺑﻪ ﻃﻮﺭ ﺳﯿﻨﺎ ﺍﺭﻧﯽ ﺑﮕﻮ ﻭ ﺑﮕﺬﺭ
ﺗﻮ ﺻﺪﺍﯼ ﺩﻭﺳﺖ ﺑﺸﻨﻮ، ﻧﻪ ﺟﻮﺍﺏ ﻟﻦ ﺗﺮﺍﻧﯽ

▪️ﺑﺮﺩﺍﺷﺖ عارفانه:
ﺍﺭﻧﯽ ﮐﺴﯽ ﺑﮕﻮﯾﺪ ﮐﻪ ﺗﺮﺍ ﻧﺪﯾﺪﻩ ﺑﺎﺷﺪ
ﺗﻮ ﮐﻪ ﺑﺎ ﻣﻨﯽ ﻫﻤﯿﺸﻪ، ﭼﻪ ﺗﺮﯼ ﭼﻪ ﻟﻦ ﺗﺮﺍﻧﯽ
تگ ها
آخرین مطالب
آرشیو مطالب
موضوعات
طراح قالب : عرفـــ ـــان قدرت گرفته از بلاگ بیان