جمعه ۲۵ خرداد ۹۷ , ۲۲:۴۰
در حال استراحت و خوردن میوه و آجیل بودم که از واحد بغلی صدای غریو گللل اومد؛ قشنگ میشد معنی نوشته شده توی لغت نامه معین برای غریو عملی دید. اول که یک داد نامفهوم بلند شنیده شد که خب بخاطر اینکه در جریان بودم فوتبال داره مطمئن بودم گفته گل بعدم که انقد بلند بود که از ترس هسته زردآلو پرید تو گلوم با وجود اینکه قاعدتا نباید صدایی میشنیدم وقتی که با هدفون داشتم آهنگ گوش میکردم و سوم اینکه بعد از فریاد گل زد زیر گریه! گریه میگم گریه میشنوید بعد خب هر چقدر هم فوتبالی نباشم کنجکاو شدم برم حداقل تکرار صحنه گل ایران ببینم و با چی مواجه شدم؟ گلی که خود مراکش به خودش زده بود! به نظر من که شادی نداشت و اتفاقا تلخ بود برای هر دو دقیقا مثل بادام تلخی که دقیقا بعد از برگشت به اتاقم خوردم و دقیقا آخرین بادام تو ظرف بود و مزه تلخش توی گلوم موند
برای ما تلخ بود چون خود ما عرضه گل زدن نداشتیم و برای مراکش و به خصوص برای بازیکنی که گل به خودی زد هم که دلیلش مثل روز میمونه روشن و واضح فکر نمیکنم چیزی واضحتر از این باشه.
برد ایران مبارک هر چند که به نظر من واقعا این همه خوشحالی نداشت و برعکس برد تلخ و مسخرهای بود.