سه شنبه ۲۳ شهریور ۰۰ , ۲۳:۵۰
تو نانی به کف آری و به غلفت نخوری؟ نه بابا که من بدبختو شگفت زده کنن!
این مدت یه کسایی بهم بی احترامی کردن و اذیتم کردن که اصلا تصورشم نمیکردم یه همچین حرکتی انجام بدن چون بهشون جز خوبی کاری نکرده بودم و از اون ور از کسایی دارم مهربونی و خوبی میبینم که باهاشون بدترین رفتار ممکن رو داشتم و یقینا لایق خوبی شون نیستم!
جمعه ۱۹ شهریور ۰۰ , ۰۸:۳۸
عبارتی که این روزها موقع تلاش برای انگلیسی حرف زدن زیاد میشنوم...
چهارشنبه ۱۷ شهریور ۰۰ , ۱۰:۵۸
خستگی دارم میمیرم این روزها ولی پر از شوقم حتی با اینکه یه آدم سمی جایی هست که نباید و نه میتونم حذفش کنم نه میتونم نادیدهاش بگیرم با این حال خود خود عشقن این روزهای پر از خستگی و کار... تموم که شد میام بهتون دقیق میگم چه کاری و چه هدفای جدیدی دارم ولی تا اون موقع بیاید بگید چطورید؟ چه میکنید؟
+ آدم صادق چقدر دوست داشتنیه حتی اگه از همون اول بگه من یه آدم فلانم که دقیقا خط قرمزته ولی میگی خب حداقل صادقانه گفت پس نیازی نیست بعد کلی وابستگی کنارش بذارم حالام میدونم نباید بهش بیشتر از یه حدی بها بدم چون در نهایت این ارتباط میتونه فقط یه دوستی یا تعامل سازنده باشه و نه بیشتر
+ سواد شعور نمیاره و بی سوادیم باعث بیشعوری نمیشه قوی ترین و باحالترین پشتیبان این روزهای من آدمیه که فقط تا پنجم دبستان درس خونده ولی یه جوری با شوق و ذوق از تلاشم تعریف میکنه که هر وقت میخوام بگم به خودم فشار نیارم میبینم حیف نیست این تعریفا رو از دست بدم؟
شنبه ۱۵ خرداد ۰۰ , ۱۳:۴۷
استاد آزمایشگاه گیاه شناسی ما به قدری خسته است که الان ۲ جلسه است میگه صدا نداریم و میره در صورتی که اصلا تست نمیکنه ببینه صدا هست یا نه البته شایدم واقعا یه چیزی میدونه ولی به هر حال عجیبه خیلی هم عجیبه واقعا...
بعد این گرامی کوییز داده ۵ نمره جوابش تو کتابش نیست ولی خب از مزایای ترم آخری بودن به این نکته میشه اشاره کرد که دوستای خفنت قبلا کلاسشو گذروندن و جوابش رو دارن حالا به نظرتون جوابشو رو به اندک ترما بدم یا خبیث باشم؟
دوشنبه ۱۰ خرداد ۰۰ , ۲۰:۲۱
بهش میگم بیا تو هم S20 FE بخر نسبت به قیمتش خوبه خصوصا که میخوای حتما سامسونگ بخری و فلان و بهمان بعدش رفته نگاه کرده میگه ای دده شیطون این که همه رنگاش دخترونه است و دقیقا منم به همین دلیل خریدم...!
پنجشنبه ۲۳ ارديبهشت ۰۰ , ۱۳:۱۹
همین دیگه عید همگی مبارک
سه شنبه ۲۱ ارديبهشت ۰۰ , ۱۱:۲۷
بابا دیروز میگفت این بهروز (شخصیت فیلم بچه مهندس ۴) رو اعصابه چقدر سمج و لجبازه میگم خب وقتی یه چیزیو میخوای باید سمج شی تا بهش برسی دیگه لجبازی خوبه باید حتی اگه از در انداختنت بیرون از پنجره بری تو اگه از پنجره انداختنت بیرون سقفو سوراخ کنی یا از زمین تونل بزنی خلاصه کم آوردن معنی نداره وقتی چیزیو میخوای باید بجنگی... میگه بله تو چون خودت لجباز اعظمی از لجبازها خوشت میاد! میگم کجا لجبازم (به وی خیلیا گفتن لجباز میباشد نقطه) میگه عزیزم شما خودت یه چیزیو میخوای دیگه خدام بیاد خودش بگه نه میگی به تو ربطی نداره یه چیزیم نخوای باز خدام بیاد بگه انجام بده بازم میگی به تو ربطی نداره بعد میگی لجباز نیستم؟
راست هم میگه... یادش بخیر سادات عزیزم هم میگفت تو اثبات کردی به هر چیزی بخوای میرسی حتی اگه غیرممکن ترین چیزها باشه اگه به چیزی نرسی یعنی اون مورد خاص برات اهمیت نداشته و گرنه بهش میرسیدی...
+ مگه بقیه برای خواستههاتون اینجوری نیستین؟ مگه نباید سمج بود؟ چرا سماجت من به چشم میاد؟!
جمعه ۱۷ ارديبهشت ۰۰ , ۱۰:۵۶
اجنه خونه ما نانوایی تاسیس کردن ۱۰ روزه داریم با بوی پخت نون تازه بیدار میشیم! اولش فکر کردیم کار همسایه باشه بعد انقد کنجکاو شدیم که پرسیدم گفت نه دیگه الان تنها چیزی که به نظر میاد همینه که اجنه نون میپزن کاش بهمون نون تازه هم بدن خصوصا که تافتون میپزن و من بعد بربری عاشق تافتون تازه ام!
سه شنبه ۱۴ ارديبهشت ۰۰ , ۱۲:۲۴
میدونین این مدت قرنطینه تجربههای عجیبی کسب کردم که همهشون برمیگشت به اعتماد کردن... همیشه همه میگفتن که انقد زود اعتماد نکن میگفتم چیزی نمیشه بابا دنیا هنوز انقد بد نشده! الانم معتقدم دنیا هنوز انقدرهام بد نشده و قشنگیاشو داره
ولی سنگین بود شکستن چند باره اعتماد اینکه بخوای رفاقت کنی و شخص مقابل فکر تجاوز تو سرش باشه! اینکه بخوای رفاقت کنی و طرف حتی بترسه جنیستشو واقعی بگه! فکر کنین شش سال با یکی مجازی دوست بودم بعد از شش سال مشخص شد جنسیتش رو دروغ گفته! توجیه هم کرد فکر میکردم تو اینجوری راحت تری!
سعی کردم شبای قدر اینا رو ببخشم تا بخشیده شم ولی خب هنوز یک نفر هست که نتونستم ببخشمش... و این برام سنگینه چون عادت دارم راحت ببخشم و بگذرم و اینکه الان نمیتونم داره اذیتم میکنه...
میشه دعا کنین خدا کمکم کنه بتونم ببخشم؟ کینه اصلا چیز قشنگی نیست روح آدم رو خسته میکنه...
پنجشنبه ۹ ارديبهشت ۰۰ , ۱۶:۴۲
خب انصافا نوشتن تو کانال با نوشتن اینجا خیلی فرق داره درسته که در کل روزانه نویسم ولی خب باز هم حسش متفاوت از هم دیگه است و قابل قیاس نیست حالا به نظرتون این وب عزیز تغییر آدرس و اسم و رسم پیدا کنه یا کلا گم و گور شم یه گوشه برای خودم بنویسم؟ یا اصلا چه کاریه؟ چرا این کارها رو بکنم؟ همینطوری بمونه تا یادم بمونه الزاما همه آدما اونی که نشون میدن نیستن و کسی در دنیا واقعا نمیتونه یک هوگویک واقعی باشه؟
پنجشنبه ۱۴ اسفند ۹۹ , ۱۰:۲۳
داشتم توی عنوان متن اصلی رو مینوشتم که دیدم اااع این که عنوان مطلبه!
جونم براتون بگه این مدت زندگیم بخاطر کرونای عوضی خیلی بهم ریخت. باشگاه و دانشگاه که کنسل شد فعالیت جسمیم کم شد در نتیجه چاق بودم چاق تر شدم البته که بلاگرها این ورژن در این حد چاقم رو توی هیچ کدوم از دورهمی ها ندیدن شکر خدا بعد خوابم بهم ریخت و خلاصه که افتضاح رویه زندگیم بهم ریخت و حالا مدتیه در تلاشم یه روتین درست بسازم که فنا نشم در همین راستا چند شبه دیگه نهایت ۱۲ میخوابم و صبح اتوماتیک ۷ بیدارم ولی نمیدونم چرا همچنان تا ۱۱ دست و دلم به انجام کاری نمیره مگه کلاس آنلاین داشته باشم شما ایده ای دارید که چه خاکی بریزم تو سرم؟
لطفا ایده برنامه ریزی ندین چون متاسفانه عمرا رو اساس برنامه عمل نمیکنم و این باعث میشه که استرس جدیدی هم بگیرم که جالب نیست
يكشنبه ۲۶ بهمن ۹۹ , ۲۲:۵۵
سلام دلم براتون تنگ شده بود خوبین؟
+ اونایی که فراموشم نکردین ممنونم :)