پنجشنبه ۲۹ فروردين ۹۸ , ۱۲:۴۲
استادی که انقدر دانشجو جماعتو ضایع کنه استاد نیست که من بیچاره هفته پیش چهارشنبه نرفتم دانشگاه بعد استادش گفته بود هفته دیگه امتحان میگیرم! خلاصه که من مسترس شدم که ای وااای این میخواد امتحان بگیره و بدبخت شدم و اینا بعد دیروز صبح ساعت ۷:۴۰ دقیقه با غصه از رختخواب عزیزتر از جان دل کندم رفتم نشستم درس لعنتیشو خوندم و در نهایت تعجب دیدم داداش ظاهرش سخت بود باطنش آسون بود!
باید یاد میگرفتیم که ساختمان شامه تیلاکوئید و زنجیره فتوسنتزیش رو رسم نماییم همراه با نامگذاری و تعیین مسیر حرکت الکترون و پروتئینهای ناقل و از این صحبتا البته توضیح نمیخواست فقط و فقط رسم بعد خب من دیگه مطلقا توضیحات رو نخوندم به جاش اومدم دو بار از روش کشیدم و سعی کردم حفظش کنم و خب شاید باورتون نشه اما توی بیست دقیقه انقدر خوب حفظم شد که از چپ به راست و از راست به چپ میتونستم دونه دونه بگم یا مثلا میشد بگن cyt b6 کجاست و چه شکلیه تا منم برگردم بگم بین PSI و PSII چسبیده به cyt f و دقیقا دایره نیست و چون انتقال الکترون داره به صورت خط چین میکشیمش خلاصه که بابام هر جوری سوال کرد دید بلدم دیگه خوشحال رفتم سرکلاس بعد استاد بی ادب زشتش امتحان نگرفت گفت این یک شکل بیشتر نیست نمیشه امتحان بگیرم تقلب میکنید جلسه دیگه با نمودار صفحه ۲۹۹ امتحان میگیرم حالا این نمودار چیه؟ نمودار همون شکله است مثلا باید بدونیم که اگه یه بازه داشته باشیم از نه دهم تا منفی هفت دهم PSII حدوداً نه دهمه بعد برانگیخته میشه و میرسه به حدود یک دهم و ... خلاصه که همونه با اعداد اضافه! خدایت لعنت کناد خب ما روز قبلشم پرسش بیوشیمی داریم یکسریام سلولی دارن همه رو فنا دادی رفت داداش! البته من چون یک خرخون چای شیرینم بیو رو توی عید خوندم ولی خب نگران سه تا از دوستان میباشم که باهم بیو داریم یکیش همین تارزان غیرتیه یکیش یک عدد دختر کرهای میباشد و دیگری یک عدد خستهی خوابالوی شبیه به ثمینها! این آخری طفلک این هفته نیومده بود که امتحان نده ضایع شد!
امروزم من بیدار شدم دیدم درد دارم نمیتونم برم دانشگاه چون واقعا قوزک پام یاری نمیکنه که بخوام راه برم و واسه از تخت پایین اومدن و رفتن به دستشویی کلی عذاب کشیدم چه برسه به اینکه پلههای کوفتی دانشگاه رو برم بالا (دانشکدهای که آسانسور ندارد گاو است!) بعد استاد تایم اولم ساعت اول کلاسشو نیومده بودهاا کلی خوشحالی کردم کلی از فهم و شعورش تعریف کردم ولی خب بیشعور چشم خورد تایم ما پاشد اومد! بعدم که دوستای ترم دویی همگی هنوز ساده و معصومن از استاد اجازه خواستن ویس بگیرن اونم گفته نه! خبر نداشتن که بابا اصلا استاد لیاقت نداره ازش اجازه بگیری تو ویست رو بگیر بعدا هم که پاک میکنی صدای عتیقهاش رو!