فرفری جون با خوشحالی گفت یکشنبه می‌بینمتون ولی خب متاسفانه سه شنبه کار دارم یکی دیگه به جام میاد سرکلاس و دوم مردادم باز کار دارم و کلاس کنسله خب نمیگی دلم برات تنگ میشه قشنگم؟
خیلی بده انصافا ترمای فشرده یک روز در میون میدیدمش اونم چییییییی از هشت صبح تا یازده و نیم یعنی سه ساعت و نیم ولی الان چی؟ دو روز در هفته اونم فقط دو ساعت و نیم هق
حالا خوبه فرفری موی غزلسازم خانومه و راحت میتونم بگم که دوستش دارم خب
بگذریم که بازم تو دید دوستام چندشم که استادهام رو انقدر زیاد دوست دارم ولی خب منم اونا رو درک نمیکنم! چطوری میتونن عاشق کسی که انقدر براشون زحمت میکشه نشن؟ چون اوکی تدریس وظیفه معلمی و استادیشونه اما تدریس داریم تا تدریس و این که یک نفر انقدر مایه میذاره برای اینکه من یه مطلبیو یاد بگیرم برام خیلی ارزشمنده چون میتونستن مثل اکثریت اساتید باشن و براشون مهم نباشی درسشون رو بدن و رد شن و انقدر انرژی‌شون رو حروم ماها نکنن خلاصه آی لاو تک تک اساتید با وجدانم بخدا
(معلم زبان آلمانی مون...)
