جانیمسانღ

سن منیم جانیمسان

به نظرتون روی بدم رو هم نشونش بدم؟

۳ ۳

با یکی از دوستای اتریشیم ارتباطم خیلی بیشتر شده و دیروز میگفت تو آدم خوبی هستی... خنده ام گرفت و گفتم همیشه که نه ولی خب تلاش میکنم... به نظرتون بهش روی سگمم نشون بدم یا بذارم از روی خوشم لذت ببره؟!

لعنتی جلو من همون مغرور همیشگی باش

۲ ۱

خیلی سخته ببینی یکی از مغرورترین دوستات برگشته میگه خیلی تنهام فقط ۳ نفر برام موندین، میشه نری؟

انقدری سخت هست که من با همه خل و بی احساس بودنم ۱۲ شب بخاطرش گریه کنم...

پرشیا سواران!

۲ ۸
آقا باید بودید و می‌دیدید فقط! الان من هر چقدر هم بگم باز واقعیت اتفاق افتاده رو نمی‌شه تجسم کنید ولی بذارید شماها هم در خنده من سهیم باشید. 
تارزان غیرتی از همون اواسط تعطیلات گفته بود که بچه‌ها اولین دوشنبه بعد تعطیلات ناهار نیارید می‌خوام یه جای خیلی خفن ببرم‌تون. 
لوکیشن : ساختمان دانشکده شیمی طبقه سوم آزمایشگاه بیوشیمی، مورخ دوشنبه نوزدهم فروردین نود و هشت شمسی
تارزان غیرتی: ناهار که نیاوردین؟
من: نه، اتفاقاً دیشب می‌خواستم بگم بابا برام از این ساندویچ مثلثیا بگیره یهو یاد حرفت افتادم.
حنا: به قول آنه لبخند چپلوک زد فقط
بعد چون متاسفانه حنا ماشین آورده بود قرار شد بریم دانشکده خودمون توی مکران و بعد از اونجا همه با رخش تارزان غیرتی بریم شکمو بازی. شما یک عدد پراید هاچبک سبز مایل به سورمه‌ای رو فرض کنید مدل سال ۷۸ تصور کردید؟ خب آیا مسلم نیست میتونه ضبط نداشته باشه؟ رخش عزیز جان ما که نداره بعد سر همین با اسپیکر آهنگ پخش می‌کنیم 
لوکیشن پارکینگ دختران! (خیلی جالبه پارکنیگم زنونه مردونه کردن یه وقتی ماشینا تحریک نشن! تازه دور پارکنیگ دختران از این اسمشو نمیدونم‌های فلزی کشیدن!)
نشستیم توی ماشین تارزان غیرتی می‌خواد آهنگ بذاره بلوتوثش متصل نمی‌شه منم هی به شوخی میگم بذار من متصل شم آرمین نصرتی و منصور بذارم اونم متواری بود.
البته حق داشت چون اولین جلسه ترم جدید ما رسیدیم به حراست دقیقا وقتی که منصور داشت آهنگ گل نراقی رو به بدترین شکل بازخوانی میکرد و میگفت مرا ببوس، مرا ببوس برای آخرین بار! خب بترکی داداش جلوی حراست آهنگ منشوری؟
خلاصه بعد کلی تلاش نشد و همین تلاش هم باعث شد که ما دیرتر راه بیفتیم و خب دیرتر هم برسیم به جاش تارزان غیرتی یک کنسرت زنده اجرا کرد که باعث شد من عمیقا به فکر فرو برم شما فکر کن این بشر هم کلی رپ عجیب حفظه هم کلی آهنگ سنتی از هایده و مهستی و سایرین و میشه گفت فقط از این خواننده‌های پاپ جدید مثل حمید هیراد و بهنام بانی و سیروان خسروی و اینا خیلی خوشش نمیاد البته که بخاطر صمیمی‌ترین دوست دبیرستانش از این افراد هم آهنگ حفظه و توی گوشیش هم داره همون‌طوری که من مجموعه آهنگام عجیبه توش هم ابی و داریوش هست هم ماکان بند و حمید هیراد و محمد علیزاده هم شجریان پدر و شجریان پسر و یکی دو تا بنان و فول آلبوم هایده و گوگوش هم رپ بهرام! هم آهنگ روسی که مطلقا نمیفهمم و بخاطر یکی از دوستام که روسی میخونه و عاشق یک آهنگ روسی بود دارمش! موبایل تارزان غیرتی هم همینطوریه.
لوکیشن هروی نزدیکای دانشکده اصلی‌مون:
زنگ زدیم به حنا و اومد سرکوچه دانشکده و سوارش کردیم و در همین حین یک پرشیا سوار گاو افتاد جلوی ما!
رفتیم توی کوچه‌ دانشکده که یهو پرشیای مذکور عین گاو یعنی دور از جون گاو که موجود عزیزی هست بدون راهنما و هیچ نوع حرکتی که راننده پشتی یک درصد احتمال بده این میخواد بره تو پارک یهو دنده عقب گرفت تارزان و منم هم شروع کردیم نق زدن و بد و بیراه گفتن تازه شانس آورد من راننده نبودم چون اعصابم به این حرکات نمیکشه و چندتا احتمال هم بود اول دیر بفهمم زارت بزنم بهش دوم من دیر نفهمم ترمز کنم ولی نرم عقب و لج کنم سوم دیر نفهمم ترمز کنم نرم عقب و پیاده شم دعوا که کدوم خری بهت گواهینامه داده و حالت آخر دنده عقب بگیرم بذارم پارک کنه بعدش چون یقینا یکی از همون دانشکده بود بعدا مفصلا حالشو بگیرم مثلا بیاد ببینه رنگ ماشینش با روغن ترمز رفته و در اصل با روغن ترمز رو ماشینش نوشتن خودت خوبی ولی دست فرمونت دور از جون گاوه!
خلاصه تارزان و ماشین‌های پشتش همه دنده عقب گرفتن که بی‌ادب زشت پارک کنه وقتی از کنار ماشینش رد شدیم دیدم وای اینکه گارفیلده و بلند هم اعلام کردم و تارزان فقط سریع گاز داد نبینه ما رو!
حالا گارفیلد کیه؟ یکی از پسرهای دانشکده که بسیار بسیار با ادب و با شخصیت و محترمه یک چیزی تو مایه‌های همین یارو که از پنجره پرید پایین یا مثلا امیرعلی فیلم دلشکسته! بعد تارزان هم بگی نگی خوشش میاد ازش حداقل بخاطر اینکه سر یکی از کلاسا خیلی کمکش کرده احساس دین میکنه.
گاز داد و دور شدیم و تا برسیم به مقصد نق میزد چرا باید گارفیلد باشه منم سعی داشتم دلداری بدم گفتم نه بابا شاید من اشتباه دیدم میگفت نه بلوزش که بلوز خودش بود! خلاصه رسیدیم مقصد و داش غیرت می‌خواست نزدیک‌ترین محل به رستوران پارک کنه برای همین تا دم رستوران رفتیم و جا نبود اومد دنده عقب بگیره دور بزنه انقدر که اعصابش خرد بود متوجه نشد دو تا موتور پشت سرماست نه یکی بعدم هول شد و فراااااااااااااااار!
بعد از چند لحظه که به خودش مسلط شد قرار شد برگردیم چون اگه موتور طوریش شده بود مدیون بودیم و باید خسارت می‌دادیم که خب به خیر گذشته بود و ناهار خوردیم که میشه گفت فقط من و حنا خوردیم تارزان انقدر فکرش درگیر بود که اصلا متوجه نشد داره چی می‌خوره و تا شب هم سردرد بود و سر همین دارم برای گارفیلد شانس بیاره که من توی دانشکده نبینمش و گرنه تعارف که ندارم حتی اگه بین جمع باشه میرم نصفش می‌کنم چون هیچ کس حق نداره تارزان غیرتی من رو بهم بریزه حتی اگه یک روزی مثلا اعضای خانواده‌اش باعث شن اذیت شه از نظر من خونش حلاله!
فرداش یعنی سه شنبه من با یکی از دوست‌هام قرار داشتم و یادم رفت ازش بپرسم که ماشینت چیه و اینا بعد وقتی دیدمش و دیدم اوه شت پرشیا همون رنگ و اینا انقدر خنده‌ام گرفت نزدیک بود وسط خیابون از خنده بخورم زمین بعد یهو یاد سردرد تارزان افتادم به این نتیجه رسیدم من باید حال گارفیلد رو بگیرم زشتوک ببعی خلاصه که رفتیم یه جا نشستیم حرف زدیم و من انقدر خوردم که بابای بلاگرم میگفت الان مثل یه مرغ شکم پر محسوب میشی! 
من به جز گارفیلد و دوستم عده زیادی پرشیا سوار دیدم تو زندگیم نمیدونم چرا انقدر بد رانندگی میکنن! یک جوری شده ندید حس میکنم رانندگی فلان بلاگرم که میگه پرشیا داره هم خیلی بده در حدی که باید اول آیت الکرسی بخونی بعد قبول کنی باهاش جایی بری!
خلاصه که بچه‌های خوبی باشید دهه!

دوست عجب امنیت خوبیست ولی من از شما ملت شریف ایران می‌پرسم شما میدونید بعضی از ما ایرانی‌ها دقیقا چه مرگمونه؟ اصلا چه خبرمونه؟ چرا قیمه‌ها رو ریختیم تو ماست‌ها؟!

۲ ۸
فکر کنم طولانی‌ترین عنوان پست رو توی تاریخ وبلاگ نویسیم همین الان نوشتم! جریان از این قراره که من یه دختر چادری هستم تارزان غیرتی و تقریباً صد در صد دوستای صمیمی و اونایی که لایق کلمه بهترین دوست فلان و بیسارم هستن از جمله لی لی پوت که بهترین و قدیمی ترین دوست زندگیمه یا مثلا شیخ با کرامت عزیزم که بهترین و عزیزترین و با معرفت‌ترین دوست از اکیپ خاصیه و یا مثلا داش غیرت که بهترین دوست دانشگاهمه و انقدری خوب هست که شاید یه روزی با لی لی پوت بتونه رقابت کنه توی بهترین دوست کل عمرم بودن یا از پسرها فلان پسر بلاگر که عکسی که براش گذاشتم شازده کوچولو هستش و به اسم بهترین رفیق وبلاگی ذخیره شده و انصافا هم بهترین و قابل اعتمادترین و البته قابل اتکاترین رفیق بین کل بیانی‌هایی هست که توی بیان باهاشون آشنا شدم بیانی میگم چون حساب رفقای بلاگفام جداست اصلا دوست بلاگر نمیدونم‌شون اونا جان منن بخصوص بیگ بلاگر که هم خودش هم همسرش خیلی با روی گشاده از من پذیرایی کردن و یا شب‌هایی که همسر گرامیش شیفت بود و من بخاطر اسمشو نبر ناراحت بودم و تا صبح بیگ بلاگر پیشم بود نذاشت غصه بخورم یا بانوی عزیزم که عین یه مادر همیشه دلسوزم بود و خب واقعا حساب‌شون جداست برام اعضای خانواده‌ان نه دوست مجازی خب داشتم میگفتم تقریبا تمام اونایی که میگم بهترین دوست من هستن اگر پسر نباشن یقینا یه دختر هستن که اعتقادی به حجاب و فلان ندارن... بعد دیروز با دو تا از دوستای خیلی خوبم رفتیم بیرون و تا رسیدیم به پارک یکی به من بابت حجابم تیکه انداخت که تو پارک چه میکنی برو نماز و قرآنت رو بخون که خب شانس آورد که دیر فهمیدم و پیر هم بود و گرنه یه جوابی میدادم تا خونه با سرعت نور بدوه بعد یکم جلوتر به بی حجابی گیر دادن خب لعنتیا چرااا؟ فازتون چیه؟ چه مرگتون شده؟ چرا به همه چیز کار دارید؟
واقعا گاهی از دست این مردمی که توی موضوع حجاب فضولی میکنن عصبی میشم که پتانسیلش رو دارم بزنم گردنشون رو قطع کنم...
اول عنوان شروع یه نوشته است که ظاهرا حسین پناهی نوشته و فکر کنم همه هم شنیده باشنش... 
دیگه همین باید نق میزدم خالی میشدم!

سینوس کسینوس !

۲ ۱۲
اگه کسی به من بگه مثلثات کجای زندگی نقش داره میگم اونجایی که شب میای خونه و نمودار روزت رو میکشی. بعضی روزها نمودار روزت ثابته یک خط صاف یک جورهایی نه خوبه نه بد نه اوج گرفتی نه فرود اومدی نه چیزی کسب کردی نه چیزی از دست دادی یک روزمره مسخره یکروزهایی نمودار روزت اکیدا صعودی یا اکیدا نزولیه اون روزها یا فقط کسب کردی یا فقط از دست دادی یک روزهایی از یک جایی نمودارت عوض شده صعودت شده نزول نزولت شده صعود همه اینا بخشی از زندگین اما من روزهای سینوسی و کسینوسی زندگیم رو دوست دارم روزهایی که مثل دیروز ثابت نیست صعود و نزولش جوریه که قشنگ بالا و پایین رو بارها حس میکنی
مثلا دیروز شاد بودم شاد بودم غمگین شدم غمگین شدم و حتی غمگین‌تر ولی تارزان غیرتی مگه میذاره من غمگین بمونم؟ شاد شدم شاد شدم و شادتر!
اگه دیروز دخترهایی رو دیدین که یکی‌شون ظاهر شدیدا نامرتب و مقنعه قهوه‌ای سرش بود و می‌خندید و زیگزاگی میرفت انگاری مسته من بودم و اون یکی که سعی داشت بخندونه و نذاره اون یکی بیفته تارزان غیرتی که وقتی بهش پیام دادم بدون چون و چرا خسته و گرسنه خودشو رسوند کنارم... دیروز توی اوج غم خوشبختی واقعی رو لمس کردم مگه خوشبختی واقعی چیزی جز داشتن دوست معرکه است؟
مرسی که زندگیم رو شیرین میکنی دوست مهربون و جذابم الهی که بمونی برام...

عند مرام و عند خرذوقی

۲ ۱۰
امروز رفتم آموزش تا ازش درخواست کنم برام کلاس‌هام رو بیارن طبقه پایین که با خوش اخلاقی قبول کردن ولی خب امروز ثبت نامی‌هام بودن ترسیدم یادشون بره نشسته بودم توی حیاط منتظر که برام درستش کنن که استاد رپ اومد و سلام کرد بعد از سلام و احوالپرسی گفتم منتظر چیم گفت غصه نخور اگه بدت نمیاد بشینی روی ویلچر به عنوان برنامه نهایی بذار توی برنامه‌ات که با ویلچر بیای ما میبریمت بالا راه حلش اصلا شدنی نبود اما خب همین که میخواست دلگرمی بده کلی خوشحال شدم که هم دانشکده‌ای‌های خوبی دارم خیلی خوب بعدم که آموزش برام درست کرد و کلاسامو بدون چون و چرا آورد طبقات اول و دوم و بسیار شادم کرد انقدر که از ذوقش داشتم پس میفتادم...
خدایا شکرت که هر چی ندارم هم دوستای خوبی دارم هم آدمای مهربون و خوش اخلاق میذاری سر راهم قربانت فدات ستاره بچینی...

ده دو

۲ ۸
چون توی یوتایپ هنوز درس سیزدهمم جای همه حروف برام مشخص نشده و مدل تایپم شده ده دو! ردیف وسطی کیبرد و تعدادی از حروف ردیف بالا و پایین تا درس سیزدهم یاد داده شده و بلدم و ده انگشتی تایپ میکنم ولی بقیه با دو انگشت و اینجوری سبک ده دو این پست تایپ شده بسیار هم جذاب! فقط مغزم هنگ کرد طفلک!
کلا دو این روزها تو زندگیم خیلی موثره رژیم پنج به دو تایپ ده دو ... حرفای دوتایی ...

بخیر شد با جانان

۲ ۸
یک پست مفصل نوشتم و بعد که مزه‌اش رفت زیر دندانم و باز غرق لذت شدم سلکت آل و دیلیتش کردم بعضی چیزها باید برای خود آدم بماند تا همیشه.
اما باید بگم بهترین تولدم عمرم تا به امروز شد و بابتش خدا رو شکر میکنم و متشکر از آ و دال و خانواده و تشکر ویژه از رفیق جان که نبود ولی بیش از همه شادم کرد با یک جمله دو کلمه‌ای ساده...
مرسی از همه کسایی که تبریک گفتید تو شادی‌ها جبران کنم
درباره من
نه پی زمر و قمارم نه پی خمر و عقارم
نه خمیرم نه خمارم نه چنینم نه چنانم

من اگر مست و خرابم نه چو تو مست شرابم
نه ز خاکم نه ز آبم نه از این اهل زمانم

"مولانا"

+

سه ﺑﯿﺖ ، ﺳﻪ ﻧﮕﺎﻩ ، ﺳﻪ ﺑﺮﺩﺍﺷﺖ

▪️ﻣﻮﺳﯽ ‏(ﻉ) ﺧﻄﺎﺏ ﺑﻪ ﺧﺪﺍﻭﻧﺪ ﺩﺭ ﮐﻮﻩ ﻃﻮﺭ:
ﺍَﺭَﻧﯽ ‏(ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺑﻪ ﻣﻦ ﻧﺸﺎﻥ ﺑﺪﻩ)
▪️ﺧﺪﺍﻭﻧﺪ: ﻟﻦ ﺗَﺮﺍﻧﯽ ‏(ﻫﺮﮔﺰ ﻣﺮﺍ ﻧﺨﻮﺍﻫﯽ ﺩﯾﺪ)

▪️ﺑﺮﺩﺍﺷﺖ عاقلانه:
ﭼﻮ ﺭﺳﯽ ﺑﻪ ﮐﻮﻩ ﺳﯿﻨﺎ ﺍﺭﻧﯽ ﻣﮕﻮ ﻭ ﺑﮕﺬﺭ
ﮐﻪ ﻧﯿﺮﺯﺩ ﺍﯾﻦ ﺗﻤﻨﺎ ﺑﻪ ﺟﻮﺍﺏ ﻟﻦ ﺗﺮﺍﻧﯽ

▪️ﺑﺮﺩﺍﺷﺖ عاشقانه:
ﭼﻮ ﺭﺳﯽ ﺑﻪ ﻃﻮﺭ ﺳﯿﻨﺎ ﺍﺭﻧﯽ ﺑﮕﻮ ﻭ ﺑﮕﺬﺭ
ﺗﻮ ﺻﺪﺍﯼ ﺩﻭﺳﺖ ﺑﺸﻨﻮ، ﻧﻪ ﺟﻮﺍﺏ ﻟﻦ ﺗﺮﺍﻧﯽ

▪️ﺑﺮﺩﺍﺷﺖ عارفانه:
ﺍﺭﻧﯽ ﮐﺴﯽ ﺑﮕﻮﯾﺪ ﮐﻪ ﺗﺮﺍ ﻧﺪﯾﺪﻩ ﺑﺎﺷﺪ
ﺗﻮ ﮐﻪ ﺑﺎ ﻣﻨﯽ ﻫﻤﯿﺸﻪ، ﭼﻪ ﺗﺮﯼ ﭼﻪ ﻟﻦ ﺗﺮﺍﻧﯽ
تگ ها
آخرین مطالب
آرشیو مطالب
موضوعات
طراح قالب : عرفـــ ـــان قدرت گرفته از بلاگ بیان