جانیمسانღ

سن منیم جانیمسان

مرسی از کسایی که دعا کردن به خصوص سفیر خفن چوگویک در قم

۲ ۱۸
کارم درست شد ویزام اومد. حالم غیرقابل توصیفه خیلی ذوق دارم از اینکه قراره سنی که همیشه نسبت بهش دید منفی داشتم خیلی جذاب‌تر از بقیه سال‌های گذشته تموم بشه و به ٢۶ سالگی سلام کنم کنار مادرم توی یه سفر خفن یک ماهه.
امروز ساعت ١٢ و خرده‌ای مادرم گفت ویزات نیومد؟ گفتم نه چون پیامک نیومده بود کد پیگیریم رو وارد سایت vfs کردم دیدم ااای بابااا نوشته هنوز که هنوزه مدارک در حال پردازشه خلاصه غمیگن و مضطرب نشسته بودم که ساعت ١٣ و خرده‌ای برام یه پیامک اومد با این مضمون که ویزای شما صادر شده و پاسپورت شما در ویزا سنتره بین ساعت 3 تا 5 هر روز کاری میتونید برید دریافت کنید. تند تند ناهار خوردم و بدو رفتم ویزا سنتر. ویزا سنتر نگو تونل وحشت بگو!
برقا رفته بود شده بود یه دالان پیچ در پیچ تاریک شبیه این فیلم ترسناک‌ها. همزمان با من دو تا آقا هم اومده بودن ویزا بگیرن بعد من میخواستم بگم ببینید شماها حداقل ۴٠ سالتونه بمیرید خیلی ضرر نکردید من هنوز جوونم آرزو دارم شما جلو برید که اگه روحی چیزی اومد شما رو ببره![آیکون بچه خیلی بی‌جنبه]
خلاصه که همینا فعلا

من زنده‌ام!

۲ ۶
آقا هر کسی غیب میشه قرار نیست عروس یا داماد شده باشه که! من سنت شکنم نه عروس شدم نه قراره عروس بشم نه خبر مشابه! 
یادتونه گفتم استادم گفتن یک کاری دارن و اینا؟ آقا باورم نمیشه یعنی شوک بودم قشنگ استاد جان می‌خواستن توی تصحیح برگه‌های امتحان بهشون کمک کنم دیگه نگم چقدر حس خفنی داشت که استادت انقدر قبولت داشته باشه. البته شکر خدا خود استاد همه اوراق امتحانی رو صحیح کردن حالا چرا؟ چون اگه من توش دخالتی داشتم یقینا دیگه نمیشد دهن یکسریا رو بست همین‌جوریشم نمیشه دهن‌شون رو ببندی!
طرف خودش توی طول ترم نخونده بعد توقع داره با یک شب بیو خوندن بیست بشه! نه داداش از این خبرها نیست بعدشم اگه فکر کردی واقعا در حد پانزده نمره نوشتی بازم یا سخت در اشتباهی یا اصلا حقت بوده استاد دلش خواسته بهت خیلی ارفاق نکنه چه ربطی داره که تو گروه میگی دست‌های پشت پرده تو این موضوع دخیلن! اصلا آره من دست پشت پرده‌ام به استاد گفتم به ایکس و ایگرگ بهتر نمره بده استادم عاشق چشم و ابروی منه به دوستام هجده نوزده داده به تو نه دلت بسوزه اصلا! 
یعنی نمی‌دونین چه جنجالی شد این نمره بیوشیمی! توی کلاس فقط دو تا بیست داشتیم یکیش بنده بودم شکر خدا و یکیش یکی از پسرها که توقع نمیرفت در این حد خفن باشه! بعد استاد بسته به صلاح دید خودش به بقیه ارفاق کرده بودن بعد دعوا شده بود بیا و ببین! حالا خوبه کسی نمره تارزان غیرتی و وضعیت برگه‌اش رو نمیدونست و گرنه الان دار زده بودن ما رو‍!
آخه اون دختره از همون موقع که اومد بیرون گفت حدود ۱۵ میشم بعد تارزان غیرتی دو صفحه اول رو ننوشته بود و هی به من میگفت فقط پاس میشم بعد وقتی نمرات اومد دیدیم به به چه میکنه این استاد آنجلا به تارزان داده ۱۸ خود تارزان هم بشدت معتقده این نمره حقش نبوده و هر جور حساب میکنه نمیشه که ۱۸ بشه حتی اگه نمره روی نمودار رفته باشه و تنها توجیهش اینه که من سرکلاس خیلی بهش می‌چسبیدم و استاد جان می‌دونست که من چقدر دوستش دارم و چقدر برام دوست خوبیه حالا دلیلش هر چی بوده بسیار لذت بردم از اینم که اونایی که باهاشون حال نمیکردم کم شدن بسیار کیف کردم اصلا یه جوری بود که خب میشه گفت بله حق داشتن فکر کنن من تو نمرات نقش داشتم در حالی که من کلا با استاد ۴ بار تلفنی حرف زدم و دیگر هیچ و تازه وساطت تارزانم نکردم چون به نظرم نیاز به وساطت من نداشت وقتی پاس میشد و نمراتم قرار بود بره رو نمودار خلاصه که عاشق استاد جان بودم بیشتر عاشقش شدم با این نمرات خفنش!
باشگاهم دومین دوره از ای ام اس من تموم شد و دست دست حالا قر قر! واقعا بابتش خوشحال و شاد و خندانم قدر دنیا رو میدانم دست میزنم من پا میکوبم من شادانم و قراره از شنبه سه جلسه در هفته یه چیزی برم که اسمشو هی یادم میره! ترکیبی از همه چیزه
من هنووووووووووووز منتظر خبر اون کار اداری یکشنبه‌ام یا دعا کنید یا دعا کنید یا من گریه میکنم دعا کنید دیگه مرسی
این چند وقته ارتباطم با مادرم خیلی خوب شده هر روز کلی حرف میزنیم و کلی میخندیم و بابت این موضوع خوشحالم دعا کنید که این وضع خوب بودن ادامه‌دار باشه.
میدونم نه بابای مجازی نازنینم وبلاگمو میخونه نه اونی که دو شب پیش کلی حرف زدیم و احتمالا فقط چارلی به صورت محو بدونه چه کسی رو میگم چون باهاش در این مورد حرف زدم. میتونم بگم من واقعا به اینکه بابای وبلاگیم عاقل و فهمیده است ایمان آوردم دیگه وقتشه جدی زن بگیره و بابا بشه که بسیار پدر خفنی میشه لعنتی!
پارسال مرداد من ازتون نظر خواستم برای کلیپ تولد و با کلی ذوق و شوق برای یکی کلیپ ساختم بعد واکنشی داد که وا رفتم! بعدم که میگفت من رو یادش نمیاد اون روزها خیلی ناراحت شدم که یک دوست که برام بینهایت عزیزه منو از یاد برده و بابا جانمان میگفت خیر ایشون فراموشت نکرده حتما یه دلیلی داره که اینو میگه و خب بله دو شب پیش لو داد که حق با پدر بزرگوارم بوده از همین تریبون میگم چاخلصیم بابایی! ولی لو نداد چرا میگفته که من رو یادش نیست و این شده یه معضل جدید که این چه مرگشه خب؟ بگیرم بزنمش؟ ببرمش بدمش دست چنگیز یا هولاکو؟ فحشش بدم؟ ببرمش تو خاطرات و با یکسری حرفا و پستای خودش عذاب الهی بهش نازل کنم یا چی؟!
نکته: موضوع عشقی نیستا جو ندید که اصلا حوصله مسخره بازی ندارم!
سوال: اینستا من رو از لایک کردن محروم کرده ایضا کپشن پستامو میخوره با اینکه کوتاهن کسی میدونه چرا؟
و در آخر بازم بابت کار یکشنبه برام دعا کنید با تشکر 

خسته و داغان و منتظر

۱ ۹
یک عدد دانشجوی خسته و لهیده هستم که انقدر داغون شده بود حتی اساتیدش دلشون براش کباب شد روز آخر! خدایی ترم دیگه اگر خواستم یک جوری واحد بگیرم که ۵ تا امتحان رو پشت هم بدم بگیرید منو بزنید. 
امتحاناتم به جز دوتاشون خیلی عالی بودن و راضیم ازشون و یکشنبه دوم یکی از امتحاناتی رو داشتم که ازش راضی نبودم بخاطر اینکه من شنبه‌اش هم امتحان داشتم و نرسیدم بخونمش و گفتم صبح میخونم ولی صبح روز امتحان یه کار اداری داشتم و لعنتیا اجازه ندادن جزوه‌امو ببرم تو و مجبورم کردن با کیفم بدم بره و بعدشم منو تا نیم ساعت مونده به امتحان علاف کردن و جا داره سجده شکر به جا بیارم که امتحان اون روز رو نیفتادم و ۱۴ شدم ولی خب دلم سوخت چون میشد راحت بیست بگیرم.
امتحان دومی هم سومین امتحان روز سوم تیر بود که دیگه واقعا مغزم داشت ارور میداد و نمیفهمیدم کی به کیه! نمره‌اش هم نیومده ببینم چه گندی زدم و خب بشدت نگرانم معدلم با مغز بیاد پایین...
الان نزدیک دو ماه شده که میرم باشگاه و با متد EMS ورزش میکنم و بسیار نتیجه گرفتم هم سایزم حسابی کم شده و شلواری که قبل باشگاه پام نمیرفت الان انقدری گشاد شده که تونستم زیرش شلوار ورزشیمم بپوشم و به غیر از این به جهت حرکتی عالی شدم البته عالی به نسبت خودم ولی میدونم که یه روزی میرسه میام میگم از نرمال جامعه بهترم در این حد امیدوارم به تلاش خودم و دلسوزی‌های مربیم.
استاد بیوشیمی من گفتن با من کار دارن بعد امتحانات الان دل تو دلم نیست بدونم چه کاری و بابتش ذوق و استرس دارم!
بشدت بابت اون کار اداری یکشنبه التماس دعا دارم دعا کنید جوابش مثبت باشه و خیلی هم زود بیاد.
درباره من
نه پی زمر و قمارم نه پی خمر و عقارم
نه خمیرم نه خمارم نه چنینم نه چنانم

من اگر مست و خرابم نه چو تو مست شرابم
نه ز خاکم نه ز آبم نه از این اهل زمانم

"مولانا"

+

سه ﺑﯿﺖ ، ﺳﻪ ﻧﮕﺎﻩ ، ﺳﻪ ﺑﺮﺩﺍﺷﺖ

▪️ﻣﻮﺳﯽ ‏(ﻉ) ﺧﻄﺎﺏ ﺑﻪ ﺧﺪﺍﻭﻧﺪ ﺩﺭ ﮐﻮﻩ ﻃﻮﺭ:
ﺍَﺭَﻧﯽ ‏(ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺑﻪ ﻣﻦ ﻧﺸﺎﻥ ﺑﺪﻩ)
▪️ﺧﺪﺍﻭﻧﺪ: ﻟﻦ ﺗَﺮﺍﻧﯽ ‏(ﻫﺮﮔﺰ ﻣﺮﺍ ﻧﺨﻮﺍﻫﯽ ﺩﯾﺪ)

▪️ﺑﺮﺩﺍﺷﺖ عاقلانه:
ﭼﻮ ﺭﺳﯽ ﺑﻪ ﮐﻮﻩ ﺳﯿﻨﺎ ﺍﺭﻧﯽ ﻣﮕﻮ ﻭ ﺑﮕﺬﺭ
ﮐﻪ ﻧﯿﺮﺯﺩ ﺍﯾﻦ ﺗﻤﻨﺎ ﺑﻪ ﺟﻮﺍﺏ ﻟﻦ ﺗﺮﺍﻧﯽ

▪️ﺑﺮﺩﺍﺷﺖ عاشقانه:
ﭼﻮ ﺭﺳﯽ ﺑﻪ ﻃﻮﺭ ﺳﯿﻨﺎ ﺍﺭﻧﯽ ﺑﮕﻮ ﻭ ﺑﮕﺬﺭ
ﺗﻮ ﺻﺪﺍﯼ ﺩﻭﺳﺖ ﺑﺸﻨﻮ، ﻧﻪ ﺟﻮﺍﺏ ﻟﻦ ﺗﺮﺍﻧﯽ

▪️ﺑﺮﺩﺍﺷﺖ عارفانه:
ﺍﺭﻧﯽ ﮐﺴﯽ ﺑﮕﻮﯾﺪ ﮐﻪ ﺗﺮﺍ ﻧﺪﯾﺪﻩ ﺑﺎﺷﺪ
ﺗﻮ ﮐﻪ ﺑﺎ ﻣﻨﯽ ﻫﻤﯿﺸﻪ، ﭼﻪ ﺗﺮﯼ ﭼﻪ ﻟﻦ ﺗﺮﺍﻧﯽ
تگ ها
آخرین مطالب
آرشیو مطالب
موضوعات
طراح قالب : عرفـــ ـــان قدرت گرفته از بلاگ بیان