جانیمسانღ

سن منیم جانیمسان

الهی سلول باشم زیر واحد آلفای جی پروتئینم تو باشی!

۲ ۲

۰. مخاطب پست تارزان غیرتی عزیز دله...

عرضم به حضورتون که تیتر پست برمی‌گرده به درس بیوشیمی هورمون‌ها و ویتامین‌ها. اگه یک روزی با استاد آنجل بیوشیمی هورمون‌ها و ویتامین‌ها بگیرید می‌بینید که به به هورمون‌ها به جهت موقعیت گیرنده یا رسپتور دو دسته هستند یا گیرنده سطح سلولی دارند و یا داخل سلولی. تیتر مربوط میشه به گروهی از گیرنده‌های سطح سلولی که با یه پروتئین همکاری میکنه یا بهتر بگم بهش وابسته است و این پروتئین سه تا زیرواحد داره که یکی‌شون آلفای مذکوره و خودش خیلی گسترده است و اصلا عامل تنوع جی پروتئین‌ها همین زیرواحدشه. بعد این آلفا فعالیت‌های مهاری و تحریکی داره در حالت طبیعی فعالیت مهاریش باعث میشه که cAMP یا همون آدنوزین مونوفسفاتی که با خودش حلقه داده و یکم خودشیفته است تولید نشه و این کار رو با مهار یک آنزیمی انجام میده که اساساً داره این رو تولید می‌کنه و در حالت تحریکی نوع دیگه از زیر واحد آلفا میاد همون آنزیم رو تحریک میکنه و cAMP رو افزایش میده اما اگه یه وقت خدایی نکرده ما وبا یا حصبه بگیریم کار این زیرواحدها بهم میخوره و غلظت cAMP زیاد و زیادتر میشه و خب این خوب نیست کلا توی موجود زنده غیر طبیعی شدن شرایط افتضاحه...

حالا تارزان برای من نقش همون زیرواحد آلفا رو داره گاهی مهاری میشه و نمیذاره خیلی کارها رو بکنم و گاهی تحریکی میشه و تشویقم میکنه به انجام یکسری از کارها و اگه نباشه یقینا من وقتی میفتم روی یه مود خاص دیگه خارج شدنش با خداست انگار سلولی باشم که سم حصبه یا وبا بهش رخنه کرده و دیگه نه میتونه زیرواحد آلفای تحریکیش رو خاموش کنه و نه زیرواحد آلفای مهاریش ... خلاصه خدا حفظش کنه نمی‌ذاره که دیوونگیام یا حتی جدیت و غد بازیم ادامه دار بشه و من رو همیشه سوق میده سمت نرمال رفتار کردن...

+ این روزها احساسات عجیبی دارم اما یک حسی بیشتر از هر وقتی توی وجودم تقویت شده و اون هم این که درسته توی نقطه مزخرفی از دنیا زندگی می‌کنم اما حتی از اون مرفه خوشحالی که توی بهترین نقطه دنیا و در آرامش کامل زندگی می‌کنه خوشبخت‌ترم چون یکسری آدم‌ها هستن که خالصانه دوستم دارند و برام وقت می‌ذارند از خانواده گرفته تا دوست و حتی تنی چند از اساتید... 

+ این ترم چنان کارنامه غیر درخشانی رقم زدم که فکر کنم تاریخ بشریت به خودش ندیده باشه! البته که فقط من نبودم... و دلیلش هم این بود که کلا ترم گندی بود... آلودگی هوا، مرگ عزیز سعی در بازیابی قوای از دست رفته داشتیم که گفتن حاج قاسم ترور شده غصه خوردیم بحث کردیم جنگ کردیم صلح کردیم گفتن انتقام سخت انتقام سخت، انتقام گرفتن... از سه صبح تا شش صبح بحث کردیم خندیدیم ترسیدیم مسخره بازی درآوردیم بیدار شدیم دیدیم فاجعه... بعدش دروغ دروغ دروغ و بعد... فاجعه‌ی بدتر... آدمای پست... نیاز به تحقیق داشتید باشه قبول می‌تونستید عین آدم بگید داریم درباره علتش تحقیق می‌کنیم شما غلط کردین به گور باباتون خندیدین که خیلی قاطع گفتین کار ما نبوده... تموم شه این ترم نکبت راحت شیم من که میخوام سر به بیابون بذارم البته که بیابونش جور نشد میرم سر به شمال بذارم!!!

پانزده کیلو آجیل!

۲ ۱۸
۰. مرسی از آنه که یادم بود بقیه‌تون هم قهرم اصلا!!! آیکون دختر بچه لوس و اینا
۱. ما دو تا استاد آزمایشگاه داریم که بشدت با هم صمیمی هستند با اینکه اخلاق‌هاشون بسیار فرق داره یکی‌شون به ظاهر جدی و خشک و سختگیره ولی خب همیشه ته ترم بچه‌ها راحت بودن اما اون یکی تو طول ترم سخت نمیگیره ولی ته ترم همه داغون میشن یعنی تا ترم پیش اینجوری نبودها ترم ما زد ترکوندمون! اولی اخلاقش شبیه تارزان غیرتیه از دور شاید ترسناک باشه ولی در کل خیلی مهربونه و دومی به نظر گوگولی و مهربون میاد ولی عین خودم عند خباثته و خب خیلی چیزها هست که بین این دو نفر و ما دو نفر شبیه هم دیگه است و من هر سری به تارزان غیرتی میگم آینده ماست‌ها! 
اینی که شبیه منه یک امتحانی گرفت که میتونم بگم کنکور بود برای خودش بعد دید اوضاع نمره‌ها داغون شده و ۱۵ من شد ۱۹ دیگه ببینید چقدر داغون بوده اوضاع نمرات! این از اولیش!
۲. چند وقت پیش یعنی دقیقا وسط امتحانات عملیم یکی گفت دلم گرفته میای بریم مشهد؟ یکم حساب کتاب کردم دیدم من که نمیخوام بیوشیمی بخونم و نخونده بیست میشم پس بزن بریم جاتون خالی ۲۴ ام مشهد بودم.
۲-۱. متاسفانه نشد که تعداد زیادی از دوستامو ببینم اما تونستم یکی از بلاگرها رو که اندازه خواهر دوستش دارم ببینم و بسیار لذت بردم از کنارش بودن و اون کسی نیست جز ترانه‌ی عزیزم
۲-۲. چرا آب مشهد انقدر تشنگی رفع نکنه؟ چرا آب معدنی انقدر گرونه؟ آدم حس میکنه رفته اروپا!
۲-۳. وقتی رسیدم حرم به چند نفر زنگ زدم اول از همه استاد آنجل که جیگر منه بعد دیدم اااه رد داد گفت نیم ساعت دیگه زنگ بزن بنده خدا فکر کرده بود سوال درسی دارم و نمیدونست چه خبره منم میخواستم صبر کنم یهو ساعت رند ۱۱ بشه بهش زنگ بزنم ولی خب خودش چند دقیقه به یازده زنگ زد بعد وقتی فهمید چیکارش داشتم انقدر شدید ذوق کرد که دلم نیومد براش از حرم فیلم نگیرم و نفرستم در این راستا شارژ گوشیمم تموم شد و کلا مرد!
۲-۴. پرواز رفت و برگشت نشسته بودیم رو بال هواپیما و خب تقریبا میشه ته به شوخی داشتم میگفتم که بال هواپیما کراش زده رومون داره چشمک هم میزنه شایدم قراره سقوط کنیم خدا فرستاده ته که نمیریم آخه فقط سرنشینان هواپیما میمیرن دقیقا همین لحظه یهو افتادیم تو چاله هوایی و تا یک ربع هم درگیر بودیم و دل و روده گرامی اومد تو دهن‌مون و من داشتم میگفتم خدایا قبلا با جنبه‌تر بودیا من یه چیزی گفتم تو چرا جدی گرفتی!
۲-۵. امان از ما سیدها! البته من سید نصفه محسوب میشم ولی امان از ما!‌ چراشو نمیشه باز کرد!
۳. شنبه نرفتم باشگاه از بس که درد داشتم ولی خب درست و حسابیم درس نخوندم و بعد میگفتم بابا بیوشیمیه دیگه نخونده بیستم
۴. صبح پروتئین‌ها و آنزیم‌ها رو یک نگاهی انداختم و نیم ساعت مونده به امتحان رفتم دانشگاه و در اینجا جا داره بگم اسنپی دوستت داریم!‌ یک اسنپی باحالی بود که نگم براتون کلی خندوند منو. رسیدم دانشگاه و با تارزان غیرتی رفتیم سر کلاسی که تو کارتمون زده بود بعد دیدیم چه زیبا کلا هشت نفریم! بعد از اینکه یه مقدار از تایم امتحان گذشته تازه اومدن ما رو بردن سالن اجتماعت بعد گفتن سوال کمه بعد سوال دادن چک نویس ندادن! یعنی جا داشت همونجا پاشم بزنم تو گوش تک تک مسئولین دانشکده
۴-۱. شکر خدا امتحان رو بیست میشم ولی خب استاد عزیز ۵ نمره رو سخت داده بود و منم اولش دچار بحران شدم یک لحظه ولی سریع خودمو جمع کردم ولی چون هر کسی اومد بیرون داغون بود و خودمم توقع سوالات اون مدلی نداشتم میخواستم فحش بدم که ر...دم تو این سوالات یهو استاد رپ اشاره کرد استاد اینجاست و خفه شدم.
۴-۲. مردم برای مرام معرفت استاد رپ که برگشته به استاد میگه استاد اگه به این بیست ندی من خودمو میکشم! یعنی اگه اسلام دست و پامو نبسته بود میپریدم ماچش میکردم.
۴-۳. بعد امتحان کوفت هم با دوستا میچسبه به خصوص اگه بهترین دوستات باشن.
۵. احتمال زیاد تا سوم نباشم چون باید بشینم بخونم شما که نگران نمیشید البته جهت اطلاع آنه گفتم. آیکون زبون درازی!

فکر کنم هیچی نمیدونسته همینجوری ده بیست سه پونزده گفته و رفته جلو

۲ ۸
چقدر چارت درسی ما مسخره است خدایی! یعنی دوست دارم سرمو بکوبم تو دیوار! برای یک درسی مثل فیزیولوژی گیاهی اومدن پیش نیاز گذاشتن مبانی گیاهی در صورتی که باید بیوشیمی متابولیسم باشه بعد برای میکروب شناسی کلا پیش نیاز نذاشتن که باید بیوشیمی ساختار باشه تا ما سر فیزیولوژی گاو نریم سرکلاس گاوتر بیایم بیرون یا سر میکروب ما فکر نکنیم اوووه خدای من عجب چیزهای خفن و پیچیده‌ای همه‌اش هم که حفظیه و نق بزنیم که چرا ما باید اسم N-استیل گلوکزامین رو حفظ کنیم در صورتی که اگه بیوشیمی خونده بودیم میدونستم این یک ترکیب فضایی ترسناک با یه اسم ترسناک نیست همون گلوکز عزیز دله که حالا آمین دار شده بعدم یه استیل چسبیده بهش دیگه از مورامیک اسید و ... نگم که همه شون به همین سادگین و ما ترم پیش با چشمای اشکی حفظش کردیم هیچکسم نگفت بابا جان حفظ کردن نداره که اینه ...
خلاصه به روح اونی که چارت ما رو تدوین کرده صلوات!...

یازده کیلو آجیل

۲ ۵
۰. لب و لوچه‌ام آویزون شد قبل نوشتن این پست عرفانم با این کارهاش!
۱. من اهل دیدن فیلم و سریال نیستم زیاد ولی خب گاهی هم می‌بینم و الزاما هم فیلمای برتر و نمیدونم فلان و بیسار نیستن باید به دلم بشینه مثل دو تا فیلم دیشبی اولی رو تلویزیون پخش کرد و اسمش هم وقتی تو خواب بودی، بود بعد قبل فیلم یه خانومه داشت میگفت فلان و بیساره و دختره شخصیتش فلانه و اینا بعد من سر همین که شخصیتش شبیه من بود نشستم فیلمو دیدم و الان میتونم بگم لطفا جک گور به گور منم پیدا کنید دقیقا به همون شکل باحال و دوست داشتنی
فیلم دوم در راستای وقت گذرونی با پدر جان بود و از استاد رپ پرسیدم و جا داره بهش بگم دمت گرم چون بابام بسیار خوشش اومد و منم سرحال شدم از سرحال شدن بابام و اسم فیلمش هم جان ویک بود گمونم که خب دیشب قسمت یک رو دیدیم و من عاشق اون رفیق بامرام تک تیراندازش و خودش و سگش شدم حیف اسلام و علم دست و پام رو بستن و گرنه من بشدت دوست داشتم تو خونه سگ داشته باشم و آی ام از اونا که دوست دارن سگ و گربه شون تو تخت خودشون بخوابه و همانا که گربه مامانمم هم هر وقت میرفتم خونه اش شب خودش قبل من میرفت توی تختم عصرها هم میومد روی مبل به سختی خودشو جا میداد و میخوابیدیم دوتایی تازه من از گربه هم بدم میومد هم میترسیدم ولی این اسنو جان بسیار جیگر بود و عاشقشم حیف که بابام وقتی مامانم داشت میرفت گفت اجازه نداری بیاریش خونه و مجبور شدیم بدیمش به آقای بره چیز! البته اسم بنده خدا دره زرشکی بود مامانم یادش میرفت دو بار بهش گفت آقای بره چیز موندم ما چطوری یزدی هستیم که فامیلی‌های توی یزد برامون انقدر خنده‌داره! [وی از سمت مادری یک چیز پیوندی خفنی است کل آسیا در وی جمع است روس، عرب عربستان!، لر بختیاری، یزدی، ترک همدان، ترک قزوین و از سمت پدری تبریزی و زنجانی است.]
۲. احساس میکنم دچار بیماری خواب آفریقایی شدم و یک عدد تریپانوزوم گامبینس افتخار نیش زدن من رو داشته از بس که هر چقدر میخوابم سیر نمیشم از خواب و هی دلم میخواد بخوابم الانم که دارم پست مینویسم دلم میخواد بخوابم! البته استاد فشار خونیان میگفت سفید پوستان عزیز نسبت به این بیماری یک ژن مقاوم دارن و بهش مبتلا نمی‌شوند برای همین بهش می‌گوییم بیماری خواب آفریقایی ولی خب بعید نیست رگ و ریشه آفریقایی داشته باشم و بگیرم شایدم رگ و ریشه خرس قطبی یا کوالا و حتی تنبل درختی دارم. انصافا من با حرف داروین در مورد تکامل مخالفم چون من یکی جدم میمون نبوده یکی از این سه بزرگوار بوده با توجه به علاقه ام به خواب و حرکات فوق آروم احتمالا همین تنبل درختی عزیزم بوده.
۳. توی سایت وزارت علوم گفته بیوشیمی لنینجر منبع و مرجع برای کنکور فوق لیسانس ماست از اون ور استاد بیوشیمی ما گفته کتاب هارپر بخریم بابامم میگه هر دو رو بخر و بخون خلاصه هم نه کاملش رو خلاصه که من و بیوشیمی و دو ترم جذاب! حالا موندم ویرایش‌های ۲۰۱۷ و ۲۰۱۸ بخرم یا اون ویرایش مشهور ۲۰۱۴ رو چون تو علم ما یک سال هم خیلیه مثل ریاضی و فیزیک نیست هی تغییر میکنه به طور مثال ترم یک بودیم میگفتن تخمک انسان یک ایزو لسیتال یا تخم بی‌زده  است بعد ترم بعدی گفتن معلوم شده ایزوله نیست و این یعنی تغییر تقسیم بندی تخمک بر اساس زرده فقط توی سه ماه بعد شما فکر کن کتاب ۵ سال پیش چقدر قدیمی میتونه باشه البته چون بیوشیمیه ممکنه انقدر زیاد تغییر نکنه نمیدونم واقعا به نظر شما بیوشیمی هم عین زیست تند تند تغییر میکنه و لازمه کتاب جدید رو بخرم؟
۴. تارزان جان پا درد داشت بعد میگفت مادر گرامی فرموده‌اند که از بس تنبلی و کار نمیکنی دو دقیقه کار میکنی فنا میری و منم گفتم منم اینجوریم قرار شد از تابستون بریم ورزش به این صورت که یه گوشه دنج پیدا کنیم آهنگ بذاریم و بخوابیم بالاخره خوابیدن هم یک جور ورزشه و بهشم میگن مدیتیشن! [الان به عمق این موضوع که میگم جد من تنبل درختی بوده پی بردید؟]
۵. دعا کنید ۴ شنبه صبح استاد استندآپ کمدی کلاس استندآپ کمدی ۲ ارائه بده درسته از لیست ما حذف شده ولی خیلیا میگن به بیوشیمی کمک میکنه و مهمه بلد باشی و دوست دارم ارائه بده تا بازم برم سرکلاسش
۶. نگران استاد زبان بودم که از قاعده اسم کچل و میذارن زلف علی پیروی  کنه اسمشو سرچ کردم و دیدم توی نظرات نوشتن اسمش خیلی هم با مسماست و ندید عاشقش شدم! امیدوارم اینم عین استاد استندآپ کمدی ماه باشه البته که هیچکس مثل اون نمیشه و اوشون واقعا یک دونه است.

با تشکر از چارلی میگم حالا با تغییر یهویی اسم و قالب وبلاگ من رو گم نکنید!

۲ ۱۸
جا داره الان پاشم قر بدم البته از صبح در حال قر دادن هستمااا خبر اینکه امروز کد قالب میرسه دستم یک طرف داشتم با یکی تلفنی حرف میزدم گفتم بذار برم سایت دانشگاه ببینم چه خبر که دیدم به به من به قربان آموزش و استاد رپ بروم وای وای 
امروز استاد رپ رفته بود چونه زنی و موفق شده که بهترین استاد بیوشیمی دانشگاه رو اوکی کنه و بسی شادمانیم خدایگان خیرش دهد هم اون رو هم مسئول رو خلاصه که خوشحال و شاد و خندانم قدر دنیا را می‌دانم
+ هر نظری دارین و هر عیبی به نظرتون میاد برای قالب بگید که تا چارلی نرفته دانشگاه مفقود شه بگیم درست کنه!
درباره من
نه پی زمر و قمارم نه پی خمر و عقارم
نه خمیرم نه خمارم نه چنینم نه چنانم

من اگر مست و خرابم نه چو تو مست شرابم
نه ز خاکم نه ز آبم نه از این اهل زمانم

"مولانا"

+

سه ﺑﯿﺖ ، ﺳﻪ ﻧﮕﺎﻩ ، ﺳﻪ ﺑﺮﺩﺍﺷﺖ

▪️ﻣﻮﺳﯽ ‏(ﻉ) ﺧﻄﺎﺏ ﺑﻪ ﺧﺪﺍﻭﻧﺪ ﺩﺭ ﮐﻮﻩ ﻃﻮﺭ:
ﺍَﺭَﻧﯽ ‏(ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺑﻪ ﻣﻦ ﻧﺸﺎﻥ ﺑﺪﻩ)
▪️ﺧﺪﺍﻭﻧﺪ: ﻟﻦ ﺗَﺮﺍﻧﯽ ‏(ﻫﺮﮔﺰ ﻣﺮﺍ ﻧﺨﻮﺍﻫﯽ ﺩﯾﺪ)

▪️ﺑﺮﺩﺍﺷﺖ عاقلانه:
ﭼﻮ ﺭﺳﯽ ﺑﻪ ﮐﻮﻩ ﺳﯿﻨﺎ ﺍﺭﻧﯽ ﻣﮕﻮ ﻭ ﺑﮕﺬﺭ
ﮐﻪ ﻧﯿﺮﺯﺩ ﺍﯾﻦ ﺗﻤﻨﺎ ﺑﻪ ﺟﻮﺍﺏ ﻟﻦ ﺗﺮﺍﻧﯽ

▪️ﺑﺮﺩﺍﺷﺖ عاشقانه:
ﭼﻮ ﺭﺳﯽ ﺑﻪ ﻃﻮﺭ ﺳﯿﻨﺎ ﺍﺭﻧﯽ ﺑﮕﻮ ﻭ ﺑﮕﺬﺭ
ﺗﻮ ﺻﺪﺍﯼ ﺩﻭﺳﺖ ﺑﺸﻨﻮ، ﻧﻪ ﺟﻮﺍﺏ ﻟﻦ ﺗﺮﺍﻧﯽ

▪️ﺑﺮﺩﺍﺷﺖ عارفانه:
ﺍﺭﻧﯽ ﮐﺴﯽ ﺑﮕﻮﯾﺪ ﮐﻪ ﺗﺮﺍ ﻧﺪﯾﺪﻩ ﺑﺎﺷﺪ
ﺗﻮ ﮐﻪ ﺑﺎ ﻣﻨﯽ ﻫﻤﯿﺸﻪ، ﭼﻪ ﺗﺮﯼ ﭼﻪ ﻟﻦ ﺗﺮﺍﻧﯽ
تگ ها
آخرین مطالب
آرشیو مطالب
موضوعات
طراح قالب : عرفـــ ـــان قدرت گرفته از بلاگ بیان