جانیمسانღ

سن منیم جانیمسان

خب که چی؟

۲ ۱

فردا و ٢شنبه امتحانات آزمایشگاهم در راه هستن و من توی خب که چی‌ترین حالت ممکن هستم و از امتحان فردام تا الان فقط ۶ صفحه خوندم! البته اینکه کلش ٢۴ صفحه است و امتحانش ده و نیم هم بی‌اثر نیست ولی چرا انقدر بی حال و حوصله شدم برای خوندن آزمایشگاه‌هام نمیدونم!

امتحان

۲ ۴

هفته‌ای که داره میاد نه هفته بعدش تا دلتون بخواد امتحان دارم ولی نمیدونم چرا حوصله درس خوندن ندارم! الهی العفو!

حالا بیوشیمی رو نخونم هم میدونم میتونم نمره بالا بگیرم ولی امتحان سلولی شبیه شوخی زشتیه که نمیخوام باورش کنم...

خسته و داغان و منتظر

۱ ۹
یک عدد دانشجوی خسته و لهیده هستم که انقدر داغون شده بود حتی اساتیدش دلشون براش کباب شد روز آخر! خدایی ترم دیگه اگر خواستم یک جوری واحد بگیرم که ۵ تا امتحان رو پشت هم بدم بگیرید منو بزنید. 
امتحاناتم به جز دوتاشون خیلی عالی بودن و راضیم ازشون و یکشنبه دوم یکی از امتحاناتی رو داشتم که ازش راضی نبودم بخاطر اینکه من شنبه‌اش هم امتحان داشتم و نرسیدم بخونمش و گفتم صبح میخونم ولی صبح روز امتحان یه کار اداری داشتم و لعنتیا اجازه ندادن جزوه‌امو ببرم تو و مجبورم کردن با کیفم بدم بره و بعدشم منو تا نیم ساعت مونده به امتحان علاف کردن و جا داره سجده شکر به جا بیارم که امتحان اون روز رو نیفتادم و ۱۴ شدم ولی خب دلم سوخت چون میشد راحت بیست بگیرم.
امتحان دومی هم سومین امتحان روز سوم تیر بود که دیگه واقعا مغزم داشت ارور میداد و نمیفهمیدم کی به کیه! نمره‌اش هم نیومده ببینم چه گندی زدم و خب بشدت نگرانم معدلم با مغز بیاد پایین...
الان نزدیک دو ماه شده که میرم باشگاه و با متد EMS ورزش میکنم و بسیار نتیجه گرفتم هم سایزم حسابی کم شده و شلواری که قبل باشگاه پام نمیرفت الان انقدری گشاد شده که تونستم زیرش شلوار ورزشیمم بپوشم و به غیر از این به جهت حرکتی عالی شدم البته عالی به نسبت خودم ولی میدونم که یه روزی میرسه میام میگم از نرمال جامعه بهترم در این حد امیدوارم به تلاش خودم و دلسوزی‌های مربیم.
استاد بیوشیمی من گفتن با من کار دارن بعد امتحانات الان دل تو دلم نیست بدونم چه کاری و بابتش ذوق و استرس دارم!
بشدت بابت اون کار اداری یکشنبه التماس دعا دارم دعا کنید جوابش مثبت باشه و خیلی هم زود بیاد.

پانزده کیلو آجیل!

۲ ۱۸
۰. مرسی از آنه که یادم بود بقیه‌تون هم قهرم اصلا!!! آیکون دختر بچه لوس و اینا
۱. ما دو تا استاد آزمایشگاه داریم که بشدت با هم صمیمی هستند با اینکه اخلاق‌هاشون بسیار فرق داره یکی‌شون به ظاهر جدی و خشک و سختگیره ولی خب همیشه ته ترم بچه‌ها راحت بودن اما اون یکی تو طول ترم سخت نمیگیره ولی ته ترم همه داغون میشن یعنی تا ترم پیش اینجوری نبودها ترم ما زد ترکوندمون! اولی اخلاقش شبیه تارزان غیرتیه از دور شاید ترسناک باشه ولی در کل خیلی مهربونه و دومی به نظر گوگولی و مهربون میاد ولی عین خودم عند خباثته و خب خیلی چیزها هست که بین این دو نفر و ما دو نفر شبیه هم دیگه است و من هر سری به تارزان غیرتی میگم آینده ماست‌ها! 
اینی که شبیه منه یک امتحانی گرفت که میتونم بگم کنکور بود برای خودش بعد دید اوضاع نمره‌ها داغون شده و ۱۵ من شد ۱۹ دیگه ببینید چقدر داغون بوده اوضاع نمرات! این از اولیش!
۲. چند وقت پیش یعنی دقیقا وسط امتحانات عملیم یکی گفت دلم گرفته میای بریم مشهد؟ یکم حساب کتاب کردم دیدم من که نمیخوام بیوشیمی بخونم و نخونده بیست میشم پس بزن بریم جاتون خالی ۲۴ ام مشهد بودم.
۲-۱. متاسفانه نشد که تعداد زیادی از دوستامو ببینم اما تونستم یکی از بلاگرها رو که اندازه خواهر دوستش دارم ببینم و بسیار لذت بردم از کنارش بودن و اون کسی نیست جز ترانه‌ی عزیزم
۲-۲. چرا آب مشهد انقدر تشنگی رفع نکنه؟ چرا آب معدنی انقدر گرونه؟ آدم حس میکنه رفته اروپا!
۲-۳. وقتی رسیدم حرم به چند نفر زنگ زدم اول از همه استاد آنجل که جیگر منه بعد دیدم اااه رد داد گفت نیم ساعت دیگه زنگ بزن بنده خدا فکر کرده بود سوال درسی دارم و نمیدونست چه خبره منم میخواستم صبر کنم یهو ساعت رند ۱۱ بشه بهش زنگ بزنم ولی خب خودش چند دقیقه به یازده زنگ زد بعد وقتی فهمید چیکارش داشتم انقدر شدید ذوق کرد که دلم نیومد براش از حرم فیلم نگیرم و نفرستم در این راستا شارژ گوشیمم تموم شد و کلا مرد!
۲-۴. پرواز رفت و برگشت نشسته بودیم رو بال هواپیما و خب تقریبا میشه ته به شوخی داشتم میگفتم که بال هواپیما کراش زده رومون داره چشمک هم میزنه شایدم قراره سقوط کنیم خدا فرستاده ته که نمیریم آخه فقط سرنشینان هواپیما میمیرن دقیقا همین لحظه یهو افتادیم تو چاله هوایی و تا یک ربع هم درگیر بودیم و دل و روده گرامی اومد تو دهن‌مون و من داشتم میگفتم خدایا قبلا با جنبه‌تر بودیا من یه چیزی گفتم تو چرا جدی گرفتی!
۲-۵. امان از ما سیدها! البته من سید نصفه محسوب میشم ولی امان از ما!‌ چراشو نمیشه باز کرد!
۳. شنبه نرفتم باشگاه از بس که درد داشتم ولی خب درست و حسابیم درس نخوندم و بعد میگفتم بابا بیوشیمیه دیگه نخونده بیستم
۴. صبح پروتئین‌ها و آنزیم‌ها رو یک نگاهی انداختم و نیم ساعت مونده به امتحان رفتم دانشگاه و در اینجا جا داره بگم اسنپی دوستت داریم!‌ یک اسنپی باحالی بود که نگم براتون کلی خندوند منو. رسیدم دانشگاه و با تارزان غیرتی رفتیم سر کلاسی که تو کارتمون زده بود بعد دیدیم چه زیبا کلا هشت نفریم! بعد از اینکه یه مقدار از تایم امتحان گذشته تازه اومدن ما رو بردن سالن اجتماعت بعد گفتن سوال کمه بعد سوال دادن چک نویس ندادن! یعنی جا داشت همونجا پاشم بزنم تو گوش تک تک مسئولین دانشکده
۴-۱. شکر خدا امتحان رو بیست میشم ولی خب استاد عزیز ۵ نمره رو سخت داده بود و منم اولش دچار بحران شدم یک لحظه ولی سریع خودمو جمع کردم ولی چون هر کسی اومد بیرون داغون بود و خودمم توقع سوالات اون مدلی نداشتم میخواستم فحش بدم که ر...دم تو این سوالات یهو استاد رپ اشاره کرد استاد اینجاست و خفه شدم.
۴-۲. مردم برای مرام معرفت استاد رپ که برگشته به استاد میگه استاد اگه به این بیست ندی من خودمو میکشم! یعنی اگه اسلام دست و پامو نبسته بود میپریدم ماچش میکردم.
۴-۳. بعد امتحان کوفت هم با دوستا میچسبه به خصوص اگه بهترین دوستات باشن.
۵. احتمال زیاد تا سوم نباشم چون باید بشینم بخونم شما که نگران نمیشید البته جهت اطلاع آنه گفتم. آیکون زبون درازی!

من زنده‌ام اما مرتباً به مرگ موقت فرو میرم!

۲ ۴
خب میرسیم به این قسمت از قرآن که خدا جون میفرماید به یقین با هر سختی آسانی‌ است و از اون جایی که خدا همه وعده‌هاش حقیقت داره و خودش در یک جای دیگری فرموده است که پس تو صبر پیشه کن که وعده خدا حق و حتمی است... ما هم بعد از سختی به آسونی رسیدیم و جا داره پایان ایام امتحانات بی‌خوابی کشیدن‌های پیاپی زجه زدن سر نفهمیدن بخش‌هایی از جزوه و نثار باقیات و صالحات سمت روح پرفتوح استاد و عمه محترمه و گاهی هم مادر و پدر محترمه و نتیجه‌گیری اینکه بابای این استاد کاش اون شب این خطا رو مرتکب نمی‌شد و صبح با استرس و چشم پف کرده سر جلسه رفتن رو به تمامی زجر دیدگان تبریک و تهنیت عرض بنمایم.
الان شما آثار امتحانات رو توی من می‌تونید ببینید نمونه‌اش همین اندیشه که باعث شده پست من این شکلی شروع شه... یا این که از دیروز هر چی میخوابم از خواب لعنتی سیر نمیشم اصلا یک وضعیت نابسامانی دارم هنوز هر از چند گاهی دچار مرگ موقت و یک خواب عمیق میشم این دو روزه.
ولی خدایی کاش ترم بعدی از اسفند شروع میشد نه از ۱۳ بهمن ما هنوز بدن‌مون کوفته است بابا...
از جذابیت‌های این ایام بگم براتون اول از همه که فهمیدم تارزان غیرتی چقدر رفیقه چقدر زیاد و چقدرم کارآگاه و باحاله یعنی اسپری توالت اگه میدونست تارزان غیرتی انقدر خفنه عمرا انقدر به پر و پای من می‌پیچید البته درمورد این موضوع اسپری توالت جا داره بگم خداوندگارا این چه کاری بود باهاش کردی درسته ما دوستش نداریم و تصمیم داشتیم حالشو تا آخر کارشناسی بگیریم ولی دیگه داداش تو کوتاه بیا این نوع حالگیری که تو براش ایجاد کردی حقش نبود انقدر هم بد نیست بابا... 
بعد جا داره به استادی اشاره کنم که من رو تو فاصله دو هفته دو بار جنون کشید و باعث شد وسط دانشکده جیغ بزنم و بپر بپر کنم انصافا دمش گرم عشقه عشق یک کاری کرده بود دیروز هر کسی میرفت توی پرتالش با جیغ شادی برمیگشت بیرون کاش زودتر این دوره کارشناسی تموم شه که نگن خواستی پاچه خواری کنی و فلان بتونم ازش قدردانی کنم نه فقط برای نمره کلا برای همه ویژگی‌های اخلاقیش البته یک ویژگیشو نمی‌پسندم ولی خب گل بی‌خار خداست و این صوبتا.
دعا کنید پایان ترم جدید هم همینقدر شاد باشم و راضی...
خدایا ازت متشکرم بابت همه چیز...

تحت تعقیب برای اونی که سرش رو بیاره جایزه خوبی در نظر داریم یا مثلا گم شده اگه ازش اطلاعاتی دارید با ما تماس بگیرید و مژدگانی دریافت کنید!

۲ ۴
انقدر که صفحه کاربری دانشگاهم رو چک کردم که دیگه میرم سمتش جیغ میزنه میگه ازم دور شو ازت خسته شدم لعنتی و بعد آهنگ جلفی پخش میشه تحت عنوان بیااااا دوری کنیم از هم!... 
تا الان ۵ تا امتحان دادم که یکیش هشتم بوده دوتاش یازدهم یکیش پانزدهم و دوتاش هم هجدهم و فقط استادی که هشتم امتحان گرفته بود بعد از نزدیک به ۱۰ روز نمره گذاشت یکی هم یکی از اون یازدهمی‌ها بقیه شون همگی آب شدن رفتن تو زمین بدبختی نمره دانشجو پول هم نیست که بگیم احتکار کردن تا مثلا گرون تر بفروشن یا گذاشتن بانک دارن سودشو میگیرن... 
در نتیجه به شخصه به کسی که سر استادهای مذکور و یا حداقل خبری از نمره‌ها بیاره پاداش و مژدگانی خوبی در نظر دارم! دیوونه شدیم از دست‌شون اااه!!!

آمدی جانم به قربانت...

۲ ۸
مژده ای دل که دگر باد صبا بازآمد 
هدهد خوش خبر از طرف سبا بازآمد 
برکش ای مرغ سحر نغمه داوودی 
باز که سلیمان گل از باد هوا بازآمد 
عارفی کو که کند فهم زبان سوسن 
تا بپرسد که چرا رفت و چرا بازآمد 
مردمی کرد و کرم لطف خداداد به من 
کان بت ماه رخ از راه وفا بازآمد 
لاله بوی می نوشین بشنید از دم صبح 
داغ دل بود به امید دوا بازآمد
چشم من در ره این قافله راه بماند 
تا به گوش دلم آواز درا بازآمد 
گر چه حافظ در رنجش زد و پیمان بشکست 
لطف او بین که به لطف از در ما بازآمد
میدونید خیلی سخته عاشق باشی و معشوق ازت فراری باشه ولی اگه به وصال معشوق فراری برسی لذتش وصف نشدنیه این مسئله دختر و پسر هم نداره مکان و زمان و سن و سال هم نمیشناسه مثلا من امروز تونستم به وصال یار برسم و وسط امتحان از دیدن یار انقدر ذوق زده شدم که یک لبخند زدم به پهنای صورت اصلا نمی‌تونم براتون وصف کنم حالم رو وقتی یار نازنینم رو دیدم این یار فراری که همیشه تارزان غیرتی میگفت ولش کن اگه برگشت یار تو بوده اگه نه از اولشم مال تو نبوده و خب برگشت اونم تو چه موقعیتی وسط امتحان اومد و نشد نخندم و باور کنید استاد هم از خنده من خنده‌اش گرفت خیلی سخت بود تحمل فراق ولی خب اومدم بگم که من به معشوق رسیدم و بسیار شادم...
بذارید از اول بگم از وقتی که توی یک نگاه عاشقش شدم اون موقع هم سرکلاس درس بودیم دقیقا همین درس و من یک باره چشمم به جمالش روشن شد اصلا نمیتونم بگم چقدر منقلب شدم چقدر مجذوب زیباییش شدم کم مونده بود عین مجنون یا فرهاد کوه کن بشم در راه عشقش... خب خب بذارید از عشقم بگم از عشقم که به سان برگ گل می‌مونه اصلا به سان که نه خودش گله این رو جدی میگم خودش گله یک گل دلبر با ابروهای کمون بدون هیچ عیب و نقصی
خلاصه کنم براتون امروز باید دو تا امتحان می‌دادم خسته و داغون براثر بی‌خوابی و کم خوابی رفتم دانشکده حتی انقدر گیج بودم با استاد رپ دست دادم بعد مغز خودم ارور داد که چیییییی چیکار کردی؟ تارزان غیرتی اومد و شروع کردیم مسخره بازی درآوردن و مرور خلاصه با اینکه گفته بودن هشت و نیم اینجا باشید و مام بودیم نه اونا در کلاس رو باز کردن نه ما در کلاس رو باز کردیم که ببینیم چه خبره و نگو اونا منتظرن ما بریم تو! ماهم منتظر بودیم اونا بیان بگن امتحان ساعت قبلی‌ها تموم شده و اجازه داریم بریم داخل خلاصه که جای هشت و نیم نه رفتیم امتحان بدیم بعد از اینکه شیوه کار رو گفتن به خط شدیم که با حفظ نظم بریم سراغ میکروسکوپ‌ها ۱۰ تا میکروسکوپ بود هر میکروسکوپ ۳۰ ثانیه وقت داشتیم بچه‌ها دونه دونه رفتن و شروع کردن نوشتن تا نوبت من شد شروع کردم میکروسکوپ‌ها رو دیدن تا رسیدم به میکروسکوپ چهارم وقتی چشمم رو روی چشمی قرار دادم اشک شوق بود که در چشمانم حلقه زد آخه معشوق من اونجا بود سوسن عزیزم با اون ابروهای کمون و بادکنک‌هاش بعد به یاد تک تک مسخرگی‌هامون سر سوسن و اشتباهات وحشتناک و خنده دار بلاگرها توی اینستا افتادم و حسابی روحم شاد شد عین منگول‌ها چنان لبخندی زدم که استاد خودش هم به افکارم پی برد و خنده‌اش گرفت خلاصه که اشک شوق در چشمانم حلقه زده بود که خب تو ایستگاه بغلی یعنی ایستگاه پنجم شد بهت و حیرت داغون شدم آقا داغون یک چیزی دیدم به عمرم ندیده بودم بخش آرامش بخش ماجرا اینجاست که بقیه هم ندیده بودن و دورهمی نفهمیدیم چی بوده!
بعدش امتحان زیست شناسی میکروبی داشتیم که خب اتفاق دل انگیزی توش نیفتاد نمره ام میدونم خوب میشه امااا واقعا از یک نفر توی این امتحان نفرت پیدا کردم کسی که قبلا دوستش داشتم و با ذوق درباره‌اش حرف میزدم چون فکر نمیکردم انقدر بدجنس باشه که بگه فلانی که چیزیش نیست در حالیکه فلانی داشت از درد به خودش می‌پیچید واقعا برای آدم‌ها متاسفم گاهی رویی از خودشون نشون میدن که دوست داری روشون استفراغ کنی!

سرش رفت

۲ ۱۰
یک حکایتی بود از دوستی موش و گربه! با هم رفیق شده بودند و یک حلب روغن هم پیدا کرده بودند و قرار بود غذای زمستان باشه ولی گربه یک روزی هوس روغن میکنه به موش میگه یکی از فامیل بچه زاییده و باید بره اونجا و میره و از حلب روغن میخوره شب که میاد پیش موش، موش از گربه سوال میکنه که خب اسم بچه رو چی گذاشتن؟ گربه هم میگه سرش رفت! موش تعجب میکنه و خلاصه اینکه بازم تکرار میشه و میشه نصفش رفت و کلش رفت الان امتحانات من سرش رفت! اولین امتحان که کارگاه آمار بود به خیر گذشت امیدوارم خیلی زود بیام بگم نصفش رفت و بعد هم کلش رفت...
دعا کنید برام باشه؟!

آمار خر است عملیش خرتر است!

۲
آقا کل دانشکده یک جزوه درست درمون نداریم از کارگاه آمار و فردا هم امتحان ترم کارگاه آمارمون و همگی الهی العفوگویان نادم و پشیمانیم که چرا جدی نگرفتیم این درس مسخره رو بیاید برای ما دعا کنید که نیفتیم فقط...

قاتل بروسلی شایدم خود بروسلی یا اژدها وارد می‌شود!

۲ ۱۴
من نمی‌خواستم بترکونمش ولی خودش باعث شد که بترکونمش غول مهربون رو میگم گمونم زین پس جای غول مهربون و یا پنگوئن خوش قدم باید بگید مرحوم غول مثلا خلاصه که به خاطرات پیوستن ایشون و همه چیز هم زیر سر یک امتحان و زبان سرخی بود که سر سبز داد بر باد خلاصه بدانید و آگاه باشید که ایام امتحاناته باید خیلی محترمانه حرف بزنید تا قاطی نکنم شما فکر کن ۴ دی امتحان داریم از این ور ۲۰ آذر میانترم داشتیم همون درس رو!
چندتا استادم ویرشون گرفته پرسش کلاسی دانشکده هم گفته باید تا ۱۳ دی بیاید دانشگاه بعد ۱۵ ام امتحانات تئوری شروع میشه عملی هم بخوره تو سرمون میگیم مرد عملیم و نمیخواد بخونیم!
خلاصه درک کنید فشار درسی رومه اعصابم خرده دیگه نیاید شوخی کنید تا ۲۷ دی و الا اگه زدم کشتم‌تون پرپرتون کردم نگید هشدار نداده بودی‌ها!
حالا شکر خدا امتحان ۲۰ ام عالی شد امتحان ۴ ام هم یقینا آسونه امتحان یازدهم و هشتم و پانزدهمم بلدم ولی امان از دوتا امتحان هجدهم دی که باید بشینم عین خر بخونم تا شاید بتونم با بالای ۱۷ پاس شم آخه به یکی قول دادم این ترم معدل الف شم و کارنامه ام رو براش بفرستم تا بهم افتخار کنه!
+ کادوی استاد و مسئول آموزش رو خریدم کادوی دوستمم پسندیدم مانده یک عدد پدر به نظرتون ماگ شبیه لنز دوربین بخرم؟


سوختیم اما ملالی نیست!

۲ ۱۳
بعلت اعتراض دوستی از میان دوستان جان دانشگاهی و ترس از شر شدن ماجرا! متن پست حذف شد! حق اعتراض وبلاگی هم نداریم!
امتحان فردا و پس فردا بگذره بیام تو چالش سخن‌سرا شرکت کنم با داستان جذاب علی بابا و چهل دزد بغداد به روایت بابابزرگم و اصلاحیه خودم ببینم چی از آب در میاد البته شایدم داستان شتر در خواب بیند پنبه‌دانه رو بنویسم به یاد ایام خسرو بودن! اشتباه نکنم مال سوم دبیرستان بود؛ پسری که انشا نمی‌نوشت از حفظ می‌گفت درست مثل من، سر همین سال سوم شده بودم خسرو! 

آتو نباید داد

۲ ۸
چطوری بعضی‌ها توانایی دارند از شما یک آتو یعنی چیزی به کوچکی ۱۸-۱۰ بگیرند و به ترا یعنی چیزی به بزرگی ۱۰۱۲ تبدیل کنند؟ من جواب این سوال می‌فهمیدم یکی از معماهای زندگیم حل می‌شد!
نکته۱: این پست صرفا برای بخاطر سپردن ارقام آتو و ترا نوشته شده و اتفاق خاصی نیفتاده است!
نکته۲: درس خر است. امتحان گاو است. مسئولین رسیدگی کنند...
چوگویک به روایت تصویر!

درباره من
نه پی زمر و قمارم نه پی خمر و عقارم
نه خمیرم نه خمارم نه چنینم نه چنانم

من اگر مست و خرابم نه چو تو مست شرابم
نه ز خاکم نه ز آبم نه از این اهل زمانم

"مولانا"

+

سه ﺑﯿﺖ ، ﺳﻪ ﻧﮕﺎﻩ ، ﺳﻪ ﺑﺮﺩﺍﺷﺖ

▪️ﻣﻮﺳﯽ ‏(ﻉ) ﺧﻄﺎﺏ ﺑﻪ ﺧﺪﺍﻭﻧﺪ ﺩﺭ ﮐﻮﻩ ﻃﻮﺭ:
ﺍَﺭَﻧﯽ ‏(ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺑﻪ ﻣﻦ ﻧﺸﺎﻥ ﺑﺪﻩ)
▪️ﺧﺪﺍﻭﻧﺪ: ﻟﻦ ﺗَﺮﺍﻧﯽ ‏(ﻫﺮﮔﺰ ﻣﺮﺍ ﻧﺨﻮﺍﻫﯽ ﺩﯾﺪ)

▪️ﺑﺮﺩﺍﺷﺖ عاقلانه:
ﭼﻮ ﺭﺳﯽ ﺑﻪ ﮐﻮﻩ ﺳﯿﻨﺎ ﺍﺭﻧﯽ ﻣﮕﻮ ﻭ ﺑﮕﺬﺭ
ﮐﻪ ﻧﯿﺮﺯﺩ ﺍﯾﻦ ﺗﻤﻨﺎ ﺑﻪ ﺟﻮﺍﺏ ﻟﻦ ﺗﺮﺍﻧﯽ

▪️ﺑﺮﺩﺍﺷﺖ عاشقانه:
ﭼﻮ ﺭﺳﯽ ﺑﻪ ﻃﻮﺭ ﺳﯿﻨﺎ ﺍﺭﻧﯽ ﺑﮕﻮ ﻭ ﺑﮕﺬﺭ
ﺗﻮ ﺻﺪﺍﯼ ﺩﻭﺳﺖ ﺑﺸﻨﻮ، ﻧﻪ ﺟﻮﺍﺏ ﻟﻦ ﺗﺮﺍﻧﯽ

▪️ﺑﺮﺩﺍﺷﺖ عارفانه:
ﺍﺭﻧﯽ ﮐﺴﯽ ﺑﮕﻮﯾﺪ ﮐﻪ ﺗﺮﺍ ﻧﺪﯾﺪﻩ ﺑﺎﺷﺪ
ﺗﻮ ﮐﻪ ﺑﺎ ﻣﻨﯽ ﻫﻤﯿﺸﻪ، ﭼﻪ ﺗﺮﯼ ﭼﻪ ﻟﻦ ﺗﺮﺍﻧﯽ
تگ ها
آخرین مطالب
آرشیو مطالب
موضوعات
طراح قالب : عرفـــ ـــان قدرت گرفته از بلاگ بیان