جانیمسانღ

سن منیم جانیمسان

نامه‌ای برای پاندای کنگفوکار!

۲ ۹

پاندای دوست داشتنی من سلام!

تو رو همون روزای اول شناختم و عاشقت شدم آخه میدونی من و تو خیلی شبیه هم هستیم هر دو خرابکاریم، تنبلیم، شکمو هستیم ولی خب اگه واقعا چیزی رو بخواهیم بهش میرسیم و میتونیم بهتر از پنج آتشین و حتی شیفو و ادوی باشیم منتهی در صورتی که بتونیم خود واقعی‌مون و توانایی‌هامون رو بشناسیم تو الان بیشتر توانایی‌هات رو شناختی و من هم دارم سعی میکنم تمام توانایی‌هام رو بشناسم و توی این حال شدی الگوی من و ازت ممنونم که الگوی خوبی هستی...

باید از پدر غازت هم تشکر کنم آخه میدونی اون راز اصلی رو کشف کرد نه تو یا شیفو پدرت فوق العاده است همه پدرها فوق العاده هستن... راستی منم عین تو دو تا بابا دارم یکی از پدرهام مثل پدر غاز تو مشخصه بابای واقعی من نیست اما خب در حدی که بیشتر از وظیفه‌اش هم هست برام پدره و یک پدر پاندایی واقعی و البته ما دو تا فرق داریم من با بابای پانداییم زندگی میکنم و با بابای غازم تازه آشنا شدم و خب مادرم هم پیشم نیست اما خدا رو شکر غم من به اندازه غم تو بزرگ نیست مادرم مجبور نشده به خاطر نجات من خودش رو قربانی کنه...

میدونی تو به نظر من خیلی صاف و ساده‌ای حتی الان که به مقام استادی رسیدی حتی الان که فهمیدی چقدر شخصیتای مختلف و نقشای مختلف داری و خیلی پخته‌تر از پاندای چند سال پیش شدی اما هنوز صاف و ساده‌ای من درباره خودم واقعا نمیدونم که عین تو هستم توی این مورد یا نه اما خب یکسریا هستن که میگن منم صاف و ساده‌ام مثل تو ولی این چقدر واقعیته؟ نمیدونم چون من به خودشانسی کاملی که تو رسیدی نرسیدم...

پاندای عزیزم چند وقتیه درست و حسابی پیدات نیست کاش دوباره بیای دلم برای تو، قصر یشم، شیفو، پنج آتشین و بقیه تنگ شده باید باشید تا دلگرمی باشه...

دوست دار تو چوگویک

مرسی از آقا گل بابت ایجاد این چالش جذاب و مرسی از حورای نازنین که دعوتم کردن به این چالش

منم چون این روزا وبلاگ نخوندم و نمیدونم کیا نوشتن و کیا ننوشتن و کیا اصلا دعوت نشدن اینجوری دعوت می‌کنم که هر کسی که این پست رو داره میخونه میتونه توی این چالش دلچسب شرکت کنه.

ابد و یک روز

۲ ۲

الان من حدود ۱۶ روز هست که از خونه نرفتم بیرون و رسماً وحشی شدم و دارم خل میشم از تو خونه بودن موندم این بند‌ه‌های خدایی که به حبس ابد و یک روز محکوم میشن که هیچ جوره عفو نداره چی میکشن؟ واقعا مجازات انسانی‌ای نیست آدم بمیره بهتره تا توی چنین شرایطی تا آخر عمرش زندگی کنه.

اما خب این ۱۶ روز یک فایده مهم داشت اونم این بود که بیشتر روی آدم‌ها دقیق شدم و بیشتر به این نتیجه رسیدم هنوز خیلی چیزها برام عجیبه مثلا دایره دوستام! من دوستای خیلی صمیمیم هم شخصیتاشون زمین تا آسمون فرق داره مثلا لی‌لی پوت با اینکه دوست ۱۸ ساله منه خیلی راحت میاد بهم میگه رو دوست پسرت کراش دارم و از اون ور تارزان غیرتی همونجوری که از اسمش مشخصه با اولین حرکت خطایی که از دوست پسرم سر میزنه عین ماده شیری که به بچه‌اش نگاه چپ کردن عصبی میشه و طرف رو از بین میبره و میشه مرحوم دوست سابق... و در کل شخصیتش از دور این جوری به نظر میاد که فقط منطق داره و قلبش از سنگ ساخته شده اما در اصل منطق پوشش روی قلب مهربونشه شاید به نظر بیاد اصلا نمیدونه عشق چیه اما در اصل عاشق‌ترین آدمی که می‌شناسم تارزان غیرتی عزیزمه بعدش شاید بشه گفت بابابزرگم قرار میگیره با اختلاف زیاد.

یا مثلا فهمیدم که من درسته روحیه حمایتگر دارم دوست دارم کمک کنم اما ضعیفم اگه طرف مقابلم هفت هشت ساعت تحقیرم کنه یک جوری قاطی میکنم که تهش اون شخص ازم میترسه و دور میشه...

فهمیدم که میشه یه وقتایی خودمو رها کنم ولی میتونه نتایجی به بار بیاره که دیگه خیلی تحت کنترل من نیست چون ناشی از رفتار رها شده است و نه یک رفتار در چارچوب منطق پس نتایجش چارچوب نداره که بشه کنترلش کرد شبیه شرایط آزمایشگاهی کنترل نشده است تو هر نتیجه‌ای گرفتی چه مطلوب باشه چه نامطلوب نمیتونی بگی یقینا دفعه بعد هم با انجامش همون نتیجه رو میگیری...

و خب تصمیم گرفتم دیگه رها نباشم چون آدمی نیستم که اگه یکی سر رفتار رهای موقتی من دچار سوتفاهم بشه و حرف مفت بزنه بتونم ساکت بمونم قاتل بروسلی درونم بیدار میشه و بیا جمعش کن...

یک چیزی رو هم فهمیدم و اون هم اینکه ندیدن دوستان و کسانی که توی محیط خارج از خونه هستن به مدت طولانی بدترین بخش عذابه شاید وقتی هستن متوجهش نشی اما واقعا ندیدن دوستات عذابه من که این مدت پدر آلبوم عکسامو در آوردم انقدر هی عکسامو نگاه کردم و بغض کردم و دلتنگ دوستام شدم بابامم عین زندانبان آلکاتراز از ترس اینکه کرونا بگیرم تب کنم و در نتیجه تب تشنج کنم و در نتیجه تشنج بیماری پیشروی کنه نمی‌ذاره از جام تکون بخورم... پس میشه گفت نتیجه گرفت آدم تنها زندگی کردن هم نیستم... و این مدتی که فکر میکردم کاش تنها بودم سخت در اشتباه بودم...

الهی العفو

۲ ۸

میگن که شاید همه دانشگاه‌ها رو تا بعد عید تعطیل کنن و به جاش یک ماه بیشتر بریم از اون ور این یعنی من امسال روز تولدم نه تنها پیش مادرم نخواهم بود که دو تا امتحان تخصصی دارم الهی به حق پنج تن اگه چنین شد کل چین با خاک یکسان شه که گند زد به همه برنامه‌ها و اعصاب من! امضا یک پیرزن نق نقو

یکی از اساتید ازم یک کاری خواستن بعد گفتن به علت صرف وقت ازشون هزینه بگیرم یک درصد فکر کنید روم بشه چنین کنم!

من از کرونا بدترم!

۲ ۷

گروه دانشگاه:

۱. چرا دانشگاه‌ها رو تعطیل نمی‌کنن؟

۲. خب نکنن خودمون نریم

۳. نمیشه

۲. چرا نمیشه؟

۴. (این منم) چون بچه‌ها هماهنگ نیستن و یکسری میرن نمونه‌اش خود من

ادامه حرفا هم بیخیال فقط میتونم بگم که از کرونا منفورتر توی ورودی ما بنده هستم چون تحت هر شرایطی معقتدم باید دانشگاه رو رفت!...

+ واقعا ترس از کرونا مسخره است به لحاظ آماری این که من بر اثر تصادف بمیرم احتمالش به مراتب بیشتر از ابتلا و مرگ بر اثر کروناست!

درباره من
نه پی زمر و قمارم نه پی خمر و عقارم
نه خمیرم نه خمارم نه چنینم نه چنانم

من اگر مست و خرابم نه چو تو مست شرابم
نه ز خاکم نه ز آبم نه از این اهل زمانم

"مولانا"

+

سه ﺑﯿﺖ ، ﺳﻪ ﻧﮕﺎﻩ ، ﺳﻪ ﺑﺮﺩﺍﺷﺖ

▪️ﻣﻮﺳﯽ ‏(ﻉ) ﺧﻄﺎﺏ ﺑﻪ ﺧﺪﺍﻭﻧﺪ ﺩﺭ ﮐﻮﻩ ﻃﻮﺭ:
ﺍَﺭَﻧﯽ ‏(ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺑﻪ ﻣﻦ ﻧﺸﺎﻥ ﺑﺪﻩ)
▪️ﺧﺪﺍﻭﻧﺪ: ﻟﻦ ﺗَﺮﺍﻧﯽ ‏(ﻫﺮﮔﺰ ﻣﺮﺍ ﻧﺨﻮﺍﻫﯽ ﺩﯾﺪ)

▪️ﺑﺮﺩﺍﺷﺖ عاقلانه:
ﭼﻮ ﺭﺳﯽ ﺑﻪ ﮐﻮﻩ ﺳﯿﻨﺎ ﺍﺭﻧﯽ ﻣﮕﻮ ﻭ ﺑﮕﺬﺭ
ﮐﻪ ﻧﯿﺮﺯﺩ ﺍﯾﻦ ﺗﻤﻨﺎ ﺑﻪ ﺟﻮﺍﺏ ﻟﻦ ﺗﺮﺍﻧﯽ

▪️ﺑﺮﺩﺍﺷﺖ عاشقانه:
ﭼﻮ ﺭﺳﯽ ﺑﻪ ﻃﻮﺭ ﺳﯿﻨﺎ ﺍﺭﻧﯽ ﺑﮕﻮ ﻭ ﺑﮕﺬﺭ
ﺗﻮ ﺻﺪﺍﯼ ﺩﻭﺳﺖ ﺑﺸﻨﻮ، ﻧﻪ ﺟﻮﺍﺏ ﻟﻦ ﺗﺮﺍﻧﯽ

▪️ﺑﺮﺩﺍﺷﺖ عارفانه:
ﺍﺭﻧﯽ ﮐﺴﯽ ﺑﮕﻮﯾﺪ ﮐﻪ ﺗﺮﺍ ﻧﺪﯾﺪﻩ ﺑﺎﺷﺪ
ﺗﻮ ﮐﻪ ﺑﺎ ﻣﻨﯽ ﻫﻤﯿﺸﻪ، ﭼﻪ ﺗﺮﯼ ﭼﻪ ﻟﻦ ﺗﺮﺍﻧﯽ
تگ ها
آخرین مطالب
آرشیو مطالب
موضوعات
طراح قالب : عرفـــ ـــان قدرت گرفته از بلاگ بیان