جمعه ۸ تیر ۹۷ , ۰۱:۰۳
فکر کنم ۱۲ ساله بودم که برای اولین بار رهبری هوس کرد روی سال اسم بذاره و یا من برای اولین بار فهمیدم چون دقیقا سال سگ بود و منم متولد سال سگ و بعد اسکولوار برام مهم بود و ذوق داشتم اون سال وقتی رهبری گفت سال پیامبر اعظم و فلان و بیسار من خیلی معصومانه گفتم پس سال سگ چی شد؟ بابام دیدنی بود خلاصه که فهمیدم سال من سرجاش هست و خیالم راحت شد والا با این اسم گذاریهاشون!...
این یک مقدمه بود تا بگم که شما اگه چند روز پیش اتاق مطاله چوگویک میدیدین یقینا فکر میکردین وارد زباله دانی یا طویله شدین به این حد نامنظم و فاجعه بار خدا به اون شوهر بدبختم صبر و تحمل ویژه عنایت فرماید با توجه به شدت شلختگی من. خلاصه داشتم میگفتم اگه تا چند روز پیش میدیدین ازم قطع امید میکردین حیف قبل مرتب کردن عکس نگرفتم بذارم وبلاگ ببینید به تمیزی اتاقتون امیدوار بشید.
سوم که امتحانات کوفتی به خط پایان رسیدن گفتم امروز اتاق مطالعه رو تمیز میکنم اما خیلی خسته بودم و خوابیدم و بعدم از سرم افتاد تا پنجم و دیگه پنجم و ششم افتادم به جان اتاق و حسابی مرتبش کردم وسطاش مصدوم هم شدم چون رفته بودم روی صندلی بعد اصلا حواسم نبود نباید زیاد مانور بدم چون هم میچرخه هم چرخ داره هم من تعادل ندارم خلاصه یک حرکتی زدم که باعث شد بچرخه هول شدم اومدم از یک جایی بگیرم نیفتم بدتر باعث شدم صندلی حرکت کنه بیفتم زمین ولی ارزش داشت چون اتاقم شکل اتاق شد اصلا دگرگون شد ولی چراغی که به عنوان چراغ مطالعه استفاده میکردم توی ذوق میزد و اعلام کردم چراغ مطالعه میخوام این خیلی رو اعصاب من اسکی میکنه و تصویب شد برم چراغ مطالعه بخرم.
امسالم سال سگ بود و اسم گذاشتن حمایت از تولید ملی و برای من سوال شد حمایت از تولید ملی؟ جدی؟ مثلا مثل رئیس جمهور عزیز و منتخب ملت؟ یا مثل ملت که جدی گرفتن و ایرانی میخرن یکسری! خلاصه که دوست دارم روحانی عزیز بیاد بگه از کی تا حالا اونایی که توچال پوشیده بود تولیدملی شده چرا من بیخبرم؟
صبح به سختی از جام اومدم بیرون و رفتم سمت لاله زار بعد خیلی شیک زیگزاگ طور خیابان لاله زار رو طی میکردم طوری که مشکوک بودم به مصرف صنعتی! حین این زیگزاگ روی یک مغازه کوچک توجهم جلب کرد رفتم داخل و دیدم به به چراغی که میخوام داره اما گفتم چون لباس نیست بگم اگه بعدا دلم زد یکی دیگه میپوشم گفتم میرم یک دوری میزنم برمیگردم خلاصه خریت کردم و راه افتادم به سمت مغازههای بعدی که یکی از یکی چرت و پرت تر بود جنسهاشون خلاصه برگشتم و طرف شروع کرد تبلیغ "تولید خودمونه و سال حمایت از تولید ملی هستش و اینا" انقد گفت میخواستم ضایعش کنم نخرم بگم ببخشید من نمیدونستم تولید ملیه تولید ملی به درد نمیخوره و برم به همین سوی چراغی که ازش خریدم قسم تا توی دهنم اومد این حرف ولی دیگه نگفتم.
بعد برای برگشتنی دیدم خسته ام هلاکم هوا گرمه و اسنپ گرفتم با اینکه میگن نگیرید و تعرض کرده راننده و فلان و من همچنان میگم تاکسیم ممکنه اینجوری بشه و اسنپ میگیرم و یکی از یکی دسته گل تر دیگه دیدم اسنپی محترم بالاتر از جایی که من هستم قرار داره و بخواد دور بزنه کلی طول میکشه بهش گفتم وایستا میام وقتی رسیدم به جایی که باید نمیدیدمش که یهو دیدم پلیس میگه تیبا سفید حرکت کن برگشتم دیدم تیبا سفید خر شده میخواد حرکت کنه! چنان جیغی زدم نه نرو وایستا فکر کنم کل خیابون برگشتن سمتم ولی خب مهم نیست مهم اینه من نا نداشتم یک قدم بیشتر برم بعد خیلی ناگهانی یه ببخشید آقا پلیسه بچگونه هم گفتم و رفتم نشستم تو ماشین کل این پست نوشتم بگم که اگه فروشنده هستین مشتری رفته دور زده برگشته تبلیغ نکنید ممکنه خسته باشه یهو بزنه بترکونه و حالتون رو بگیره! وقتی برگشته یعنی میخواد بخره دیگه باشعور باشید!