جانیمسانღ

سن منیم جانیمسان

بوی ماه مهر

۲ ۴

۰. خیلی دلم میخواست تابستونیه قالبمو عوض کنم ولی یه جوری خورد تو ذوقم که گاهی میگم کلا همون قالب ساده و پیش فرض بیان رو بذارم روی وبم و یا حتی ننویسم!

۱. باز آمد بوی ماه مدرسه ولی من هنوز آماده نیستم بخدا! 

۲. از ۲۳ ام کلاسای ما شروع شده و دیروز اولین روزی بود که من کلاس داشتم و باید میرفتم دانشگاه! صبح بیدار شدم و تیپ زدم و در راستای درویش کردن چشم پسرهای دانشکده پیکسل برادرم نگاهت رو هم زدم رو کیفم! رفتم دانشگاه همون ب بسم الله سوتی دادم در حد تیم ملی به این صورت که یکی از بچه‌های سال پایینی که پشتش بهم بود رو با یکی از دوستام اشتباه گرفتم یهو زدم پشتش گفتم به سلام! دیدم شت این که اون نیست قرار نبود اینجوری شه! خلاصه که با همون دختره یکم بگو بخند کردم که یهو گفت راستی استادتون اومده بود صبح ولی رفت برای تایم شما منتظر نشد! تا اینو گفت حس کردم دارم شاخ در میارم چون این استادمون از اوناست که تاکید داره تمام جلسات باید تشکیل شن و گرنه که خب من می‌خوابیدم...

دیگه رفتم پیگیر شدم دیدم بله رفتن و میگن بچه‌ها اسم بدن اگه زیاد شدن میام! بعد دیگه اسم دادیم زیاد هم شدیم ولی نیومد! مام به تلافیش اول رفتیم سلف بگو بخند بعد رفتیم پیش مدیرگروه که جدیدا عوض شده و هر چقدر مدیرگروه اسبق منو نمی‌دید این منو فرت و فرت داره می‌بینه یه جوری شده که دیگه منو می‌بینه میگه بازم تو؟! خلاصه که رفتیم و باهاش حرف زدیم واحد بده بعد گفت فعلا برید داریم برنامه ریزی میکنیم برای فلان و بیسار و مام گفتیم باشه و بست نشستیم پشت دفترش کم کم بچه‌ها خسته شدن و رفتن و فقط من موندم و یکی دیگه از بچه‌ها که من فکر میکردم فقط ماهی قرمزه نگو که بچه‌ام کلا هوش و حواس نداره شما فکر کن این بشر رفته بود توی یکی از کلاسا تلفن حرف بزنه منم میخواستم برم دستشویی کیفمو گذاشتم تو کلاس پیش این و رفتم بعد اومده بودن در کلاس رو قفل کرده بودن رفته بودن این نفهمیده بود! حالا شانس آوردیم که اونی که داشت درها رو قفل میکرد میشناختیم و نذاشته بود بره و گرنه که شب رو مهمون دانشکده بود!

۳. دیروز گفتن مراسم معارفه یابو سوار جدیده و یابو سوار قدیم درسش تموم شده و دیگه از این ترم نیست که هی به من و تارزان غیرتی چپ چپ نگاه کنه خب یابویی دیگه برادر یه راهنما بزن وقتی میخوای بپیچی گاو نیستی که همینجوری سرتو بندازی پایین بری سمت آخورت!

۴. قرار بود بچه کتابای منو بیاره بعد من ساعت ده و نیم زنگ زدم خواب بود (میگفت نه بیدار بودم ولی صداش خواب بود آقا) بعد گفت تا دوازده میام دوازده زنگ زدم گفت ناهار بخورم میام خلاصه که حدودای دو و نیم اینا اومد کتابامو ازش گرفتم و به جاش بهش سوغاتی دادم و انقدر ذوق کرد که الان میگم کاش فقط واسه همین یه نفر سوغاتی میاوردم والا بخدا! خصوصا که همیشه تا جایی که تونسته کمک کرده حتی پاشد اومد فرودگاه دنبالم.

۵. از وقتی برگشتم همه میگن شادتر شدی بهتر شدی و خب اینا اثرات بودن مادرمه و از اون مهم‌تر یک صلح درونی کاش آدما یاد بگیرن پشت سر فردی که غایبه و نمیتونه از خودش دفاع کنه مزخرف نگن.

۶. زنگ زدم برای کلاس آلمانی میگه ۱ بهمن باید بیای بعد هر چی پرسیدم گفت تو سایت هست ولی ما که ندیدیم! 

مهدی صالح پور
۲۵ شهریور ۱۲:۰۵

از این موردِ سه چقدر عصبانی‌ای! :))

پاسخ :
آخه عین گاو حرکت زده بعد طلبکاره :/ هی چپ چپ نگاه میکنه چند بار میخواستم حسابشو برسم بقیه نذاشتن :))
tarane fn
۲۵ شهریور ۱۷:۰۰

دلتون بره کلاس های ما از یک مهر شروع میشه و ضمن اینکه آدم های گیج و سربه هوا خیلی هم دوست داشتنی هستند مدیونی فکر کنی منم اون جوری هستم و یه بار لب تاب همکلاسیم تو کلاس جا گذاشتم 

پاسخ :
من اتفاقا دوست دارم دانشگاه ما تو شهریور شروع میکنه حتی اگه از اول شهریور شروع میکرد موافق تر بودم
خخخ دیووووونه 
morealess ..
۲۹ شهریور ۰۱:۴۲

همیشه واسه هرکس تو دانشگاه یه نفر هست که بهش بگه: باز تو؟! ((:

پاسخ :
چرا آخه؟ =)))
morealess ..
۲۹ شهریور ۱۰:۴۲

نمی‌دونم، ((: تو خاطرات همه از جمله خودم یه موردِ ”باز تو“ هست. (:

پاسخ :
کار، کار این اسرائیل نامرده :))
درباره من
نه پی زمر و قمارم نه پی خمر و عقارم
نه خمیرم نه خمارم نه چنینم نه چنانم

من اگر مست و خرابم نه چو تو مست شرابم
نه ز خاکم نه ز آبم نه از این اهل زمانم

"مولانا"

+

سه ﺑﯿﺖ ، ﺳﻪ ﻧﮕﺎﻩ ، ﺳﻪ ﺑﺮﺩﺍﺷﺖ

▪️ﻣﻮﺳﯽ ‏(ﻉ) ﺧﻄﺎﺏ ﺑﻪ ﺧﺪﺍﻭﻧﺪ ﺩﺭ ﮐﻮﻩ ﻃﻮﺭ:
ﺍَﺭَﻧﯽ ‏(ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺑﻪ ﻣﻦ ﻧﺸﺎﻥ ﺑﺪﻩ)
▪️ﺧﺪﺍﻭﻧﺪ: ﻟﻦ ﺗَﺮﺍﻧﯽ ‏(ﻫﺮﮔﺰ ﻣﺮﺍ ﻧﺨﻮﺍﻫﯽ ﺩﯾﺪ)

▪️ﺑﺮﺩﺍﺷﺖ عاقلانه:
ﭼﻮ ﺭﺳﯽ ﺑﻪ ﮐﻮﻩ ﺳﯿﻨﺎ ﺍﺭﻧﯽ ﻣﮕﻮ ﻭ ﺑﮕﺬﺭ
ﮐﻪ ﻧﯿﺮﺯﺩ ﺍﯾﻦ ﺗﻤﻨﺎ ﺑﻪ ﺟﻮﺍﺏ ﻟﻦ ﺗﺮﺍﻧﯽ

▪️ﺑﺮﺩﺍﺷﺖ عاشقانه:
ﭼﻮ ﺭﺳﯽ ﺑﻪ ﻃﻮﺭ ﺳﯿﻨﺎ ﺍﺭﻧﯽ ﺑﮕﻮ ﻭ ﺑﮕﺬﺭ
ﺗﻮ ﺻﺪﺍﯼ ﺩﻭﺳﺖ ﺑﺸﻨﻮ، ﻧﻪ ﺟﻮﺍﺏ ﻟﻦ ﺗﺮﺍﻧﯽ

▪️ﺑﺮﺩﺍﺷﺖ عارفانه:
ﺍﺭﻧﯽ ﮐﺴﯽ ﺑﮕﻮﯾﺪ ﮐﻪ ﺗﺮﺍ ﻧﺪﯾﺪﻩ ﺑﺎﺷﺪ
ﺗﻮ ﮐﻪ ﺑﺎ ﻣﻨﯽ ﻫﻤﯿﺸﻪ، ﭼﻪ ﺗﺮﯼ ﭼﻪ ﻟﻦ ﺗﺮﺍﻧﯽ
تگ ها
آخرین مطالب
آرشیو مطالب
موضوعات
طراح قالب : عرفـــ ـــان قدرت گرفته از بلاگ بیان