جانیمسانღ

سن منیم جانیمسان

هشت کیلو آجیل

۲ ۵
۰. قضاوت کردید نکردید که مورد خشم و غضب واقع میشید!
۱. ولدمورت پیام داد ناراحتم کرد با حرفاش نگرانم برای زنش میترسم که بخواد زنش رو خرد کنه آخه لعنتی چیز زیادی نگذشته از عقدت چرا میخوای خردش کنی از صمیم قلبم آرزومندم یا آدم شه یا قبل از شکستن دل زنش و کمر مادرش و از بین بردن باور تازه برادرش بمیره که حداقل عزیز بمیره و به بقیه هم صدمه کمتری بزنه... این دیگه نهایت آرزویی بود که میتونستم براش بکنم...
۲. بالاخره رفتم حکیمیه و در یک کلمه باید بگم مسخره فروشی باز کردن رفتیم می‌بینیم که به‌به چه مجهز چه کامل چه زیبا فقط کلاسای آزمایشگاه ما زیستی‌ها یک خط در میان آب و برق نداره! و کلاس عملی رو باید تئوری بگذرونیم حالا قراره نامه بنویسیم امضا جمع کنیم ببریم برای رئیس دانشکده که به نظر می‌رسید خیلی آدم خوبی باشه هم خودش هم منشیش
رئیس دانشکده رو برای این دیدم که میخواستم مجوز بگیرم ماشین رو تا دم پله ببرم اونم خیلی مهربون بود گفت تو که کارت بهزیستی داری مجوز لازم نداری فقط لطفا دم پله‌ها پارک نکن ولی میتونن بیارن بذارنت دم پله‌ها و برن و بیان دنبالت بعدم که آدم بسیار شوخی بود و کلی سر به سر من و تارزان غیرتی گذاشت و خلاصه مهربون بود و خیلی پدرانه رفتار کرد به تارزان غیرتی میگم کادر این ور چه خوبن همه خوش اخلاقن اون ور کادر به جز چند نفر همه اعصاب‌شون خرده
۳. برای هوگویک با ذوق میگم میخنده میگه دیدی تپلا دوست داشتنی‌تر هستن از خنده مردم که از هر فرصتی استفاده میکنه بگه تپل بودن خوبه و اینا بعد می‌خواد عاشقش نشم آخه لعنتی تو همه جوره جذابی مگه میشه نخواستت
۴. رفتم ارتوپدی آتل و کفشم رو بعد اصلاح گرفتم بعد کفش رو پوشیدم میگم آقا این چیه انگار قلوه سنگ زیر پامه که میگه عادت میکنی این برای اصلاح فشار کف پاته اینجوری دیگه نباید انگشتات زخمی شن و میدونی که به مرور پفش میخوابه خلاصه اینکه اگه بعد از چند روز هنوز عادی نشده بود یا درد داشتی بیا پفش رو کم کنم 
بعدشم که یک کفش طبی جدید سفارش دادم بسیار خوشگله. اصلا وقتی دکتر گفت دیگه زوری نیست ظاهر کفش اجازه دارم انتخاب کنم میخواستم ماچش کنم اما اسلام دست و پامو بسته بود ولی خب خیلی ذوق کردم و وقتی ذوقم کامل شد که ظاهر کفشا رو دیدم چون از بچگی مشکل داشتم باهاش 
۵. با این حال یکم اوضاع جهانم نا به سامانه و باید بگم محتاج دعای دوستامم
tarane fn
۰۵ مهر ۰۸:۵۹
سلام بابت مورد اول باید بگم انشالله دل هیچ خانومی نشکنه و بابت مورد دوم که به ماهم گفتن ازمایشگاه ها ۱۴ مهر به بعد تشکیل میشه چون دنبال خرید مواد هستیم و مورد سوم اینکه پرچم تپل ها همیشه بالاست کفش نو هم مبارک گرفتی عکسش برام بفرست 
پاسخ :
سلام عزیزم
ان شاء اللّه نشکنه و اگه شکست گردن شوهرشم بشکنه :))
به ما نگفتن ببین مواد و وسایل ما اوکیه فقط آب و برق طبقه کامل وصل نیست
بله ما پرچم‌مون همیشه بالاست :))
ممنونم چشم :) 
serek Khatoon
۰۵ مهر ۱۵:۰۴
سلام
آزمایشگاه و کفش و ترم جدید سال تحصیلی و تپل بودن و حال خوب و همه‌ی چیزای خوب دیگه مبارک😁🤩😍
پاسخ :
سلام
مرسی مرسی😍😍😍❤️❤️❤️😘😘😘
جناب منزوی
۰۵ مهر ۱۶:۴۱
ظاهرا تو دانشگاه های کشور این مورد یک چیز طبیعیه، تو دانشگاه ما هم از درس های عملی خبری نبود، خیلی کم
پاسخ :
نه ما این مشکل رو دو ترم پیش نداشتیم این ترمم تازه جا به جا شدن آزمایشگاه‌ها ساختمان هنوز صد در صد کامل نشده
مسـ ـتور
۰۶ مهر ۰۵:۴۱
۱. /: |: /:
۲. من که تازه رفتم دانشگاه، تا جا بیفتم یه کم طول میکشه ولی روز اول با همه دخترا دوست شدم ((:
۳. اینو منم یه جایی خوندم! مخصوصا اگه لپاشون کشیدنی باشه :دی
۴. کفش نوت مبارک خواهری *:
۵. تو هم واسه ما دعا کن عزیز دل...
پاسخ :
١. :دی
٢. :)) عاچقتم
٣. :دی بی برو بی برو لپای من کشیدنی نیست
۴. مرسی عزیزم
۵. حاجت روا شی ان شاء اللّه 
چارلی ‌‌‌
۰۶ مهر ۱۰:۴۴
آخجون دوتا آجیل پشتِ سر هم :))

اول از همه بگم که اون هفت کیلو آجیل خیلی چسبید، روزِ اول دانشگاه کلِ کلاس‌هامون رو کنسل کرده بودن و منم اصلا دوست نداشتم برگردم خوابگاه، دلم می‌گرفت اونجا. نشستم روی یه پله‌ی سنگی  توی یه گوشه‌ی متروک از حیاط و با دیدنِ اون پستِ هفت کیلو آجیل خوشحال شدم. توی اون غربت خوندن یه متنِ آشنا خیلی کیف داد :) تشکر خیلی :)

+ هوگویک توی فهرستِ اولِ وبلاگ نبود چرا؟! D:

++ کفشِ جدید هم مبارک باشه :))

+++ دعا هم که طبقِ معمول همیشه میکنم من :)) هرچند متاسفانه دیگه نمیتونم هی پاشم برم حرم :/ ولی دقیقا جلوی خوابگاهمون یه امامزاده هست :))
پاسخ :
قربون ذوقت برم

خدا رو شکر که بهت چسبید :) خوشحالم از این بابت

+ پررو میشه :))))

++ مرسی

+++ بازم مرسی و اینکه ایول به شانسم :))) 
درباره من
نه پی زمر و قمارم نه پی خمر و عقارم
نه خمیرم نه خمارم نه چنینم نه چنانم

من اگر مست و خرابم نه چو تو مست شرابم
نه ز خاکم نه ز آبم نه از این اهل زمانم

"مولانا"

+

سه ﺑﯿﺖ ، ﺳﻪ ﻧﮕﺎﻩ ، ﺳﻪ ﺑﺮﺩﺍﺷﺖ

▪️ﻣﻮﺳﯽ ‏(ﻉ) ﺧﻄﺎﺏ ﺑﻪ ﺧﺪﺍﻭﻧﺪ ﺩﺭ ﮐﻮﻩ ﻃﻮﺭ:
ﺍَﺭَﻧﯽ ‏(ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺑﻪ ﻣﻦ ﻧﺸﺎﻥ ﺑﺪﻩ)
▪️ﺧﺪﺍﻭﻧﺪ: ﻟﻦ ﺗَﺮﺍﻧﯽ ‏(ﻫﺮﮔﺰ ﻣﺮﺍ ﻧﺨﻮﺍﻫﯽ ﺩﯾﺪ)

▪️ﺑﺮﺩﺍﺷﺖ عاقلانه:
ﭼﻮ ﺭﺳﯽ ﺑﻪ ﮐﻮﻩ ﺳﯿﻨﺎ ﺍﺭﻧﯽ ﻣﮕﻮ ﻭ ﺑﮕﺬﺭ
ﮐﻪ ﻧﯿﺮﺯﺩ ﺍﯾﻦ ﺗﻤﻨﺎ ﺑﻪ ﺟﻮﺍﺏ ﻟﻦ ﺗﺮﺍﻧﯽ

▪️ﺑﺮﺩﺍﺷﺖ عاشقانه:
ﭼﻮ ﺭﺳﯽ ﺑﻪ ﻃﻮﺭ ﺳﯿﻨﺎ ﺍﺭﻧﯽ ﺑﮕﻮ ﻭ ﺑﮕﺬﺭ
ﺗﻮ ﺻﺪﺍﯼ ﺩﻭﺳﺖ ﺑﺸﻨﻮ، ﻧﻪ ﺟﻮﺍﺏ ﻟﻦ ﺗﺮﺍﻧﯽ

▪️ﺑﺮﺩﺍﺷﺖ عارفانه:
ﺍﺭﻧﯽ ﮐﺴﯽ ﺑﮕﻮﯾﺪ ﮐﻪ ﺗﺮﺍ ﻧﺪﯾﺪﻩ ﺑﺎﺷﺪ
ﺗﻮ ﮐﻪ ﺑﺎ ﻣﻨﯽ ﻫﻤﯿﺸﻪ، ﭼﻪ ﺗﺮﯼ ﭼﻪ ﻟﻦ ﺗﺮﺍﻧﯽ
تگ ها
آخرین مطالب
آرشیو مطالب
موضوعات
طراح قالب : عرفـــ ـــان قدرت گرفته از بلاگ بیان